ممکن است در ارتباط با شیوه تدریس حضرت امام و برخوردشان با طلاب و ویژگی درس ایشان در جذب طلاب و تفاوت آن با درس سایر افراد توضیح دهید؟
درس حضرت امام نسبت به درس مراجع دیگر و شیوه تدریس علمای نجف تفاوت داشت. البته کلاً بین نحوه تدریس در حوزه علمیه قم و نجف تفاوتهایی بود اما نحوه تدریس امام ویژگی خاصی داشت. نحوه تدریس ایشان با شیوه تدریس آیتالله خویی نیز متفاوت بود. در نجف کلاسهای درس آیات عظام خویی، شاهرودی، حکیم بسیار معروف بود و شرکتکنندگان بسیاری داشت. اما آنها پیر بودند و نمیتوانستند کلاسهای طولانی مدت برگزار کنند. آیتالله حکیم که مرجع عام بودند و برای طلبگی درس نداشتند. طلبهها برای گذراندن مراحل درسی خود میبایست خدمت آقایان خویی و زنجانی بروند.
آیتالله خویی در سر کلاس به طلبهها اجازه نمیداد اشکال کنند و میفرمود کسی صحبتی دارد بعداً بیاید صحبت کنیم. درس ایشان سلسله وار بود. نیم ساعت، سه ربعی ایشان درس میفرمود تا مبحث تمام شود. اما شیوه درس قم آن است که علما اجازه
خاطرات سال های نجـفج. 1صفحه 50 میدهند تا شاگردانشان اشکال کنند. امام این روش را در تدریس خودشان داشتند. شاگردان اعتراض و اشکال میکردند. حاج آقا مصطفی اشکال میکرد. البته من در
نجف به عنوان شاگرد درس خارج خدمت امام نرفتم و این درس را نزد سایر علما گذراندم. علتش این بود که به نظر من میبایست کلاس علمای دیگر بروم تا دیگران مرا به درس خارج خواندن قبول داشته باشند و خیال نکنند به خاطر علاقهای که به امام دارم، میروم سیاهی لشکر درس بشوم. من به این جهت تا آخر هم درس فقه حضرت امام را نرفتم ولی بعدها متوجه اشتباه خودم شدم.
البته در آن زمان در نجف هدف ما این بود که نباید کاری کنیم که خدای ناکرده کسی بر امام خرده بگیرد و بگوید اینها سر و صدا دارند و سیاهی لشکرند. ما نمیخواستیم این گونه باشیم. شیوه تدریس حضرت امام بر اساس شیوه استدلالی خیلی عمیقی بود. ایشان اصول را در نجف تدریس نکردند و فقط به تدریس فقه پرداختند. امام در مباحث اصولی به مباحث گوناگون ادبی، معانی بیان و تمام رشتههایی که به نحوی در مقدمات فقه و اصول دخالت دارند و منطق و فلسفه اشاره میکردند. شایان ذکر است که امام در تمام رشتههایی که به نحوی با فقه ارتباط داشت تخصص داشتند و خودشان صاحب مبنا بودند. در فلسفه و منطق حتی دارای مکتبی خاص بودند. آقای اشرفی شاهرودی که الآن از علما و فضلای بزرگ حوزه علمیه مشهد هستند و برادر ایشان از شاگردان درس حضرت امام بودند، امام به دلیل اینکه عالم بودند و خوب درس میخواندند به ایشان احترام میگذاشت ولی گاهی که ایشان زیاد اشکال میگرفت امام میفرمودند: من نمیدانم چگونه این افکاری را که در مغزتان فرو رفته خارج کنم. البته این را نتیجه مباحثی که قبلاً خوانده بودند میدانست.
نکته دیگری که در شیوه درس امام باید به آن اشاره کنم این بود که امام بسیار اهل مطالعه و بررسی بودند و برای هر دوره تدریس خود خیلی دقیق مطالعه میکردند و میاندیشیدند و در هر درس نسبت به گذشته مبانی جدیدتری را بیان مینمودند و دیدگاههای تازهای را ارائه میکردند.حتی در نجف سخن بر سر این بود که امام گاهی مثلاً مبحث و نظریهای که در روز چهارشنبه با یک دیدگاه مطرح کرده بودند، مجدداً در
خاطرات سال های نجـفج. 1صفحه 51 روز شنبه آن را رد میکردند و یا مبحث جدیدی به آن اضافه مینمودند.
امام در شکافتن نظریات و ارائه دیدگاههای جدید مسائل فقهی به تیزبینی و دقت معروف بودند. من یادم میآید که یکی از اساتید نجف به آقای سید جعفر کریمی که هم در درس امام و هم آقای خویی شرکت میکرد میگفت: واقعاً نحوه تدریس آیتالله خویی و امام قابل مقایسه نیست. چون آقای خویی در بحثی که وارد میشوند پشت سر هم روایات را میخوانند. ایشان از حافظه بسیار قوی برخوردارند و روایات زیادی که در ذهن دارند بیان میکنند. آقای کریمی در جواب میگوید: بله واقعاً قابل مقایسه نیست. وقتی امام وارد عمق مسائل فقهی میشوند و دیدگاهها را بررسی میکنند و دقت نظر به خرج میدهند، انسان ملاحظه میکند، میبیند عین شیخ انصاری که در مباحث فقهی و اصولی این گونه دقیق و عمیق وارد شده بود عمل میکنند و با دقت نظر بسیار مسائل را مورد بررسی قرار میدهند؛ هیچ کس به امام نمیرسد.
به طور کلی تمام فضلای نجف که آمدند درس امام را شرکت کردند همه آنها معتقد بودند که امام عمیقتر از همه مراجع و اساتید دیگر مبانی فقهی در درسش هست و بهتر و عمیقتر میتواند بحث کند.
این به نحوی بود که عده زیادی از علما و فضلایی که در کلاس درس امام آمدند و عمیق اعلمیت امام و موشکافیهای ایشان را در مسائل فقهی و اصولی درک نمودند، بعد از رحلت آیتالله حکیم در نجف اعتقاد داشتند که امام از علمای دیگر در نجف برتر و اعلم است.
شایان ذکر است که ابراز این عقیده بسیار مهم بود چرا که حوزه علمیه نجف از لحاظ علمی و وجود علمای زیاد، در سطح بالاتری از قم قرار داشت. امام در قم جزو اولینها بودند وقتی ایشان در نجف هم توانست جزو اولینها قرار بگیرد و همان جایگاه قم را به دست آورد ارزش و موقعیت علمی ایشان مشخص میشود.
آیا حضرت امام در خلال تدریس روابط خاصی با طلاب خود داشتند و با آنها مزاح میکردند و یا صحبتهایی میکردند که موجب خنده طلاب گردد و محیط گرمی را پدید آورند؟
خاطرات سال های نجـفج. 1صفحه 52 من البته خودم هرگز در کلاس درس ایشان شرکت نکردم ولی از دیگران شنیدم که ایشان رابطه دوستانهای با شاگردانشان داشتند. به طوری که طلبهها با ایشان راحت حرف میزدند و سؤال مینمودند. البته امام هم در جواب دادن راحت بودند. مثلاً میگفتند من چگونه این افکار را از ذهن تو پاک کنم یا وقتی حاج آقا مصطفی یکی دو بار اشکال میکرد میگفتند، این دیگر نظر شماست نظر من این است.
گاه کسی که اشکال میکرد و خوب مطالعه نکرده بود امام میفرمودند باید بروی آن عبارت را نگاه کنی که ببینی در کتابی که مطالعه کردی چه نوشته شده است. اگر آن طلبه میگفت من کتاب را مطالعه کردهام، امام میگفتند پس معنیاش را نفهمیدی برو مطالعه کن تا خوب بفهمی.
امام همیشه به شاگردانش فرصت مطالعه و اظهارنظر میدادند و به نظر من همین قضیه کلاسهای او را پربارتر کرده بود.
آیا حاج آقا مصطفی از همان ابتدای تشکیل کلاس در درس امام شرکت میکردند؟
بله ایشان از ابتدا تا انتهای کلاسهای امام شرکت میکردند و بیشترین سؤالات کلاسهای درس هم از ایشان بود.
لطفاً در خصوص شروع درس ولایت فقیه حضرت امام، کیفیت و مباحث آن توضیح دهید و عکسالعمل اطرافیان و بزرگان را بفرمایید؟
همان طور که گفتم درس حضرت امام وقتی شروع شد عدهای از فضلا و اساتید حوزه علمیه نجف از جمله خود آیتالله راستی کاشانی که من خدمت ایشان هم درس میخواندم فرمود که من سر کلاس این درس تا یک هفته میروم تا ببینم به آن احتیاج دارم یا نه؟ وقتی هفته اول تمام شد ایشان فرمود من به این نتیجه رسیدم که هنوز باید درس بخوانم و درس امام را به عنوان یک درس جدید که تازههایی از فقه دارد بنشینم و بیاموزم. فضلای دیگری هم بودند که به این کلاس میآمدند و بسیار علاقمند و متواضعانه شرکت میکردند و اعتقاد داشتند که حضرت امام از نظر فقهی و علمی از علما و مراجع نجف کمی و کاستی ندارند. حتی بعضی از آنها مانند آیتالله راستی
خاطرات سال های نجـفج. 1صفحه 53 اعتقاد داشتند که از علمای نجف اعلم و بالاترند و حتی بعد از رحلت آیتالله حکیم این مطلب را به طور رسمی اعلام کردند.
کسانی که در درس امام شرکت نمیکردند میبایست امام و جایگاه علمی ایشان را از تقریر ایشان بشناسند. تقریرات را معمولاً کسان دیگر مینویسند. یعنی یکی از شاگردان مطلب و درس استاد را مینویسد. تقریرات امام را آیتالله سبحانی که در آن روزها (در قم) جزو شاگردان امام بود، نوشت.
بدیهی است این تقریرات اصول با آنچه که امام در آن وارد بودند خیلی تفاوت داشت و نمیتوانست جایگاه علمی امام را نشان دهد. البته در درس فقه هم همین طور بود، میبایست برای شناخت دقیق امام در جلسات درس ایشان شرکت کرد. همان طور که گفتم کلاسهای درس امام خمینی از یک پویایی خاصی برخوردار بود. امام همواره مطالب و مباحث مختلف را مطالعه میکردند. امام هرگز به معلومات سابق خود اکتفا نمیکردند و دائماً در مطالعه بودند. همین خصوصیت باعث میشد که کلاسهای درس امام شلوغتر از سایر علما باشد.
آیا این تغییر دیدگاه فقط مختص امام بود و یا قبل از ایشان هم در میان فقها رایج بود؟
البته ما در علمای گذشته هم نظیر این عملکرد را داشتیم. به خصوص در مورد علامه حلی که معروف است که ایشان گفتهاند ممکن است یک فقیه در کتابی که در اوایل زندگیاش نوشته است یک نظریه داشته باشد در اواسط عمر از نظریه فوق برگردد و در اواخر عمر یک نظر کاملتر و جامعتری بیان کند. خود ایشان هم در کتاب منتهی به عنوان آخرین کتاب و آخرین مرحله عمر پر برکتشان دیدگاههای متفاوتی ارائه کردند.
شایان ذکر است که این سبک امام در قم تمام فضلا و مدرسین عالی آن زمان را به خود جذب کرده بود و اکثر علمای فعلی از شاگردان ایشان به حساب میآیند. در نجف هم به نوعی همین طور بود یعنی ایشان چه زمانی که در قم و چه زمانی که در نجف بودند شاگردپرور و مجتهدپرور بودند و اساتید بزرگ حوزه علمیه قم در محضر
خاطرات سال های نجـفج. 1صفحه 54 ایشان درس میخواندند و تلمذ میکردند.
در اینجا باید یادآور شویم که این خصوصیت امام یک تو دهنی به رژیم طاغوت بود چرا که آنها فکر میکردند با تبعید امام به نجف چون حوزه علمیه نجف از لحاظ قدمت و اعلمیت بالاتر از حوزه قم است قهراً امام در آنجا رشد نخواهد کرد و این به خودی خود باعث کنارهگیری امام خواهد شد و امام در آنجا نمیتواند به عنوان یکی از مراجع بزرگ مطرح شود. اما با رفتن امام به نجف و برگزاری کلاسهای درس این توطئه، نقش بر آب شد.
در آن موقع کلاسهای درس نجف چگونه بود؟
در آن زمان درسهای خارج نجف دو سه تا درس بود که درسهای اصلی به حساب میآمد. یکی درس معروف آیتالله خویی بود و یکی هم درس آیتالله شیخ محمدباقر زنجانی. این دو درس به عنوان درسهای اصلی و اساسی بود. درس آیتالله حکیم بود که بیشتر جنبه تشریفاتی داشت و گاهی اوقات تشکیل میشد. به خصوص در یک سال آخر عمر ایشان اصلاً درس تعطیل بود. درس آیتالله العظمی شاهرودی هم به دلیل کهولت سن ایشان یک درس تشریفاتی بود و گاهی از اوقات تشکیل میشد. شاگردان کلاسهای درس معمولاً 15 تا 25 نفر بودند. علمای دیگری که در ردههای بعد از این آقایان قرار داشتند کلاسهایشان در حول و حوش 15 تا 20 نفر بود.
اما درسهای امام نسبت به آنها پر جمعیت بود و حتی گاهی تا 150 نفر شنونده داشت. به همین دلیل اکثر علما بر علم، درایت، فقاهت، تعمق و دقت امام خمینی اعتقاد داشتند و به همین دلیل یعنی به دلیل موقعیت علمی ایشان بود که امام توانستند در نجف تثبیت شوند و جا بیفتند. پس از آن بود که درس حکومت اسلامی امام جا افتاد و به عنوان یک مبحث علمی جدید در نجف مطرح شد. این درس در همان زمان تحول عظیمی در عراق و نجف ایجاد کرد. بنابراین امام در قطب دنیای شیعه، جایگاه علمی، مرجعیت، تئوری حکومت اسلامی و ولایت فقیه را مطرح کردند و دیدهها را به این سو کشاندند. البته قبلاً این مسأله تحت عنوان حکومت اسلامی توسط
خاطرات سال های نجـفج. 1صفحه 55 علمای گذشته مخصوصاً آیتالله العظمی نائینی مطرح شده بود. اما به این شکل و محتوای کامل و جامع عنوان نگشته بود.
آیا برگزاری این درس برای امام مخالفتهایی هم در پی داشت؟
بله، عدهای هم بودند که به آن نورانیت و محبوبیت حضرت امام حسد میورزیدند و تلألو و خورشید وجودی امام را نمیتوانستند تحمل کنند. یکی از این افراد آقا سید محمد روحانی بود که استاد درس خارج بود و در ردیف دوم علمای نجف قرار داشت و حدود 14 یا 15 نفر شاگرد داشت. وقتی امام خمینی درس حکومت اسلامی را شروع کردند به نقل بعضی افراد ایشان گفته بود این مطالبی که از سفارت شوروی برای ایشان آوردهاند و این چیزها عقاید کمونیستی است که ایشان بیان میکنند و حتی به سی ـ چهل نفر از طلبههای مخلص، روشن و فاضل امام تهمت کمونیست بودن میزدند و این گونه مطالب میگفت. جالب اینکه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی همین آقایان به وکالت، وزارت و مسؤولیتهای مختلف حکومتی رسیدند.
آیا موضعگیری آقای محمد روحانی در مورد امام به صورت کتبی بود یا اینکه ایشان در مجامع رسمی مختلف مخالفت خودشان را اعلام میکردند؟
نه این مخالفتها کتبی نبود و در مجامع رسمی به صورت علنی ابراز نمیشد، این صحبتهایی بود که در مجامع خصوصی بین آنها زده میشد و یا در حضور معدودی از افراد گفته میشد و جنبه علنی نداشت. در واقع میتوان گفت که وجود حضرت امام چنان در نجف سایه افکنده بود که کسی نمیتوانست در برابر امام چنین موضعگیری کند و علنی به این گونه صحبتها بپردازد. چرا که آنها اصلاً خیلی پایینتر از این حرفها بودند که بخواهند این گونه صحبت بکنند. آنها خیلی بزرگوارتر از این بودند که بخواهند به این گونه مباحث و صحبتها اهمیت دهند. حتی شاید امام تمام این حرفها را نشنیده بود و فقط در بین طلبههای دوستدار امام رد و بدل میگشت. ما هم بنا نداشتیم این حرفها را برای کسی نقل کنیم یا در برابر آن موضعگیری کنیم. چرا که این حرفها آنقدر نامربوط بود که نیاز نداشت کسی آن را بازگو کند و حضرت امام هم آن را رد کنند. امام هم اصلاً به این حرفها اهمیت
خاطرات سال های نجـفج. 1صفحه 56 نمیدادند. بلکه حاضر نبودند چیزی علیه آن به زبان بیاورند. امام خمینی در زمان تبعید با تحمل بسیاری از مشکلات همواره به فکر مردم ایران بودند و نمیتوانستند آنها را از یاد ببرند چرا که امام با وجود آن که در یک خانه کوچک در خیابان «رسول» نجف نشسته بودند از دورترین نقاط و استانهای ایران مثل روستاهای دوردست کردستان، سیستان و بلوچستان و خراسان و... اطلاع داشتند. بنابراین امامی که چنین تسلطی بر امور داشتند و در مباحث فقهی استاد بودند ضمن احاطه بر اسلام از حال و روز مسلمانان مطلع بودند و همواره از داخل ایران و دنیای اسلام خبر میگرفتند و به این امور وقعی نمینهاد و با تمام مشکلاتی که فرا روی حرکت بود علیالخصوص مطرح بودن مسأله فلسطین و مبارزه با اسلام، هرگز فرصت چنین مسائلی را نداشت و آن را کوچکتر از این میدانست که وقت خود را صرفشان کند.
لذا بعد از جنگ اعراب و اسرائیل که مشکلاتی برای فلسطینیان به وجود آمد امام اولین فقیهی بودند که به نفع فلسطینیان فتوا و اعلامیه دادند و دولتهای اسلامی و مسلمانان را علیه اسرائیل به مبارزه دعوت نمودند.
بنابراین امامی که درد تمام مسلمین در نقاط مختلف دنیا را میدانند از دورترین روستاهای ایران گرفته تا فلسطینیان بیپناه اطلاع دارند و به سرعت در برابر دولتهای غاصب موضعگیری میکنند هرگز به شایعات و حرفهای بیهوده اشخاص اهمیت نمیدهند و حتی یک بار که آقای روحانی خدمت امام آمدند امام از ایشان استقبال هم کردند.
خاطرات سال های نجـفج. 1صفحه 57