شما چه طور از حادثه 15 خرداد و دستگیری امام مطلع شدید؟
همان طور که گفتم من در سمنان بودم. روز دوازدهم محرم وقتی بیرون آمدیم دیدیم که در خیابانها پاسبان هست ولی علت آن را نفهمیدم. حدود ساعت 12 ظهر معلوم شد که امام را دستگیر کردهاند. ما در آن موقع در مدرسه علمیه بودیم و از علمایی که به منبر میرفتند مطلع شدیم که امام خمینی توسط رژیم دستگیر شدهاند. این خبر موجی از تأثر و اندوه به خصوص در میان مردم متدین ایجاد کرده بود و مردم به نوعی شوکه شده بودند. چون اصلاً چنین خبری را تصور نمیکردند که با حضرت امام خمینی این جوری برخورد شود.
خاطرات سال های نجـفج. 1صفحه 12 بعد از دستگیری حضرت امام، حضرت آیتالله خزعلی یک سخنرانی شاعرانه و ملکوتی، پر مغز و پر معنی در مدرسه فیضیه ایراد کرد. در وسط سخنرانی ایشان باران گرفت و هنگام بارندگی چون جمعیت در وسط مدرسه فیضیه بود میبایست جمعیت متفرق بشوند ولی مردم همان طور در وسط مدرسه ایستادند. ایشان با حالتی این مضمون را بیان کردند:
باران ببار. روحالله آمد تا قلبها را بشوید و درونها را تصفیه کند تو هم ببار... اما به من نزدیک نشو و طرف من نیا. من پاکدامن هستم. حضرت جبرئیل به حضرت مریم گفت: من آمدم تا روح را در تو بدمم و روحالله را تحویل جامعه بدهم تا دنیا را اصلاح کند و حضرت معصومه(س) هم وقتی به قم آمدند گفتند من به اینجا آمدهام تا روحالله را تربیت کنم و تحویل جامعه بدهم.
این تشبیه زیبا و قشنگ در آن زمان تأثیر زیادی روی شنوندگان سخنرانی گذاشت.
البته من فکر میکنم که شاه با دستگیری حضرت امام میخواست که محور حرکت سیاسی ـ اجتماعی را از دست علما خارج کند. او میخواست یک کاری کند که علما دیگر به قول خودشان جرأت نکنند که در این میدانها وارد شوند اما این حرکت به طور بسیار محسوسی به ضرر آنها تمام شد و باعث عظمت ایران گشت.
آیا از دستگیری حضرت امام و عکسالعمل علما خاطراتی دارید؟
در آن زمان یعنی همان دو ماهی که حضرت امام در زندان بودند شایعه شده بود که رژیم میخواهد ایشان را اعدام کند. بنابراین عدهای از علمای بزرگ شهرهای بزرگ و قم به تهران رفتند و در حضرت عبدالعظیم جمع شدند. در این حرکت حتی علمای نجف هم همراه شدند و قرار شد که به حمایت از آیتالله خمینی بپردازند. یعنی علمای بزرگ ایران و علمای نجف به اتفاق، امام را از مراجع تقلید و مجتهدین بزرگ اعلام کردند و به همین دلیل دیگر دادگاه نمیتوانست ایشان را محاکمه کند. یعنی اقدام رژیم که قصد دادگاهی کردن امام در دادگاه قضایی را داشت. علما آمدند و به طور آشکار از امام پشتیبانی کردند.
شما در آن روزها چه میکردید آیا در تهران بودید یا در قم؟
خاطرات سال های نجـفج. 1صفحه 13 در قم بودم. روزها مدرسین حوزه علمیه قم جلساتی داشتند و من هم دوست داشتم اخبار را از آنها بگیرم. اینکه در این جلسات چه صحبتی میکنند و چه قضایایی در جریان است برای من خیلی مهم بود.
البته همه علمایی که در این جلسات شرکت داشتند اطلاعاتی به من نمیدادند. یادم هست یک مرتبه خدمت شهید بهشتی عرض کردم آقا چه خبر است؟ در این جلسات چه صحبتی شده است؟ آن وقت خودم هم دنبال مسأله مرجعیت بودم و میدانستم که اگر مدرسین در مسأله مرجعیت یک وحدتی از خودشان نشان بدهند رژیم نمیتواند کاری انجام دهد، چرا که نقش وحدت مرجعیت خیلی میتوانست مؤثر باشد.
اما دکتر بهشتی فرمودند: شما درس خودتان را بخوانید و کاری به این کارها نداشته باشید. ما میرویم در این جلسات و به وظایفی که داریم عمل میکنیم شما نمیخواهد این کارها را انجام دهید.
آیتالله ربانی شیرازی در دادن اطلاعات به ما راحتتر بود ولی آیتالله بهشتی اطلاعاتی نمیداد.
بعد از آزادی امام و ورود ایشان به قم عکسالعملها چگونه بود؟ و آیا شما در آن زمان در قم بودید؟
بله خوشبختانه در زمان بازگشت امام به قم در سال 1343 من در قم بودم. در آن روز جشن بسیار با شکوهی در قم برگزار شد و من هم جزو پادوهای آن جشن بودم. آن روز یک روز تاریخی بود. و من در استقبال از امام و جشنهایی که در شهر قم برگزار شد، همچنین سخنرانی امام که بعد از ورود ایشان به قم در مسجد اعظم ایراد گشت حضور داشتم. در این سخنرانی امام شایعاتی را که مبنی بر توافق ایشان با رژیم طاغوت پخش شده بود رد کردند و فرمودند: «چه کسی با شما توافق کرده است، اعلان کنید. بگویید خمینی با شما توافق کرده تا بگویم علیه لعنه.»
این سخن امام، اخلاص، ایمان و اعتقاد ایشان را به هدف نشان میداد و هیچگونه
خاطرات سال های نجـفج. 1صفحه 14 شبههای برای دیگران باقی نمیگذاشت و تبلیغات دشمنان را خنثی میکرد. ما هم که طلبه و عاشق امام بودیم در این راه استوارتر میشدیم.
به طور کلی پس از ورود امام به قم یک حرکت گستردهای آغاز شد و هر روز از شهرها و استانهای مختلف علما، دستجات دانشگاهی، بازاریان و گروهها و اقشار مختلف مردم نزد امام میآمدند و امام در خلال بازدید به ارشاد و آگاهسازی آنها میپرداخت و این روند در خلال 8 ماه آزادی ایشان در قم ادامه داشت و به آگاه کردن مردم و علما میپرداخت. تا قضیه کاپیتولاسیون پیش آمد.
خاطرات سال های نجـفج. 1صفحه 15