حضرت امام نسبت به کیان و شخصیت علما و مرجعیت اهمیت فوقالعادهای میدادند و میکوشیدند مسائل به گونهای پیش برود که مردم نسبت به مراجع و علما
خاطرات سال های نجـفج. 1صفحه 155 خدای ناکرده بدبین نشوند یا نقطه ضعفی تراوش نکند. اگرچه فرضاً آن قشر یا آن طبقه از علما در خط و روند امام هم نباشند. در عین حال در این مسأله خیلی حساس بودند.
به خاطر دارم یکی از دوستان در مقام آن برآمده بود که یک بیوگرافی نسبت به حرکت امام و نهضت تهیه و چاپ کند، این موضوع پیش از نگارش کتاب بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی توسط حجتالاسلام سید حمید روحانی بود. از آنجا که حضرت امام امور مربوط به مطبوعات را در اختیار من گذاشته بودند و من خدمتگزار بودم، آن عزیز هم از من تقاضا کرد که شما در چاپ این بیوگرافی از نظر تصحیح و چاپ و غیره و ذلک اشراف داشته باشید. مطالب مختصری آماده شد و کتابی در حدود 150 یا 200 صفحه چاپ شد و عرض کنم که تأیید شد و برای پخش آماده گردید. مدت کوتاهی گذشت. روزی نویسنده کتاب به من مراجعه کرد و گفت که فلانی این کتاب کار دست ما داد. گفتم: چه طور؟ خوب همه کارهایش را من انجام داده بودم و میدانستم محتوای آن کتاب چه بود. ایشان گفت: حضرت امام فرموده بودند حق پخش و نشر کتاب را ندارید مگر اینکه خودم آن را پس از چاپ ببینم و اجازه نشر آن را بدهم. پس از آن که چاپ کتاب تمام شد آن را خدمت حضرت امام بردم که ایشان ملاحظه فرمایند. امام کتاب را به دقت از اول تا آخر آن خواندند و فرمودند که حق پخش و نشر کتاب را ندارید مگر اینکه از فلان صفحه تا فلان صفحه را بِکَنید و دور بیندازید.
آن صفحات که حضرت امام روی آنها توجه داشتند مربوط به فصلی بود که در آن به دوره نهضت امام در قم اشاره شده بود. طبعاً همه میدانند وقتی که امام نهضت خودشان را در خرداد 1342 آغاز کردند قاطبه علما همگام با ایشان حرکت کردند و اطلاعیه و اعلامیه دادند و جلسات گوناگونی برگزار کردند. بعد از مدتی برخی از افراد خطمشیشان به گونهای دیگر شد، از جمله آقای شریعتمداری و آن صفحاتی را که امام فرموده بودند باید کَنده شوند تقریباً ارتباط داشت با همان مسائلی که به آقای شریعتمداری مربوط میشد و اینکه ایشان چگونه عقب نشینی کرد و با تشکیلات و دستگاه ارتباطی یافت و مسائل دیگر پیش آمد. علیرغم اینکه میشد به گونهای تعبیر
خاطرات سال های نجـفج. 1صفحه 156 کرد که این محتویات از سویی مظلومیت و تنهایی امام را میرساند و اینکه همگامان و رفقای امام چگونه حرکت کردند و چگونه در طول مسیر جدا شده و ایشان را تنها گذاشتند و از سوی دیگر فداکاری و شجاعت امام را میرساند. اما چون اینها در نظر امام نقطه ضعفی برای مرجعیت محسوب میشد و مقاماتی که مسؤولیت مرجعیت را به عهده داشتند حملهای متوجهشان میشد و در مجموع نظر جامعه نسبت به مقام مرجعیت تضعیف میگردید لذا امام اجازه نفرمودند کتاب اینگونه منتشر شود و در نتیجه آن آقای نگارنده مجبور شد برای اینکه خللی در شماره صفحات پیش نیاید مطالب مناسبی در آن صفحات بگنجاند. سرانجام آن صفحات کَنده شد و نوشتهها و مطالب جدیدی جایگزین گردید و کتاب به چاپ رسید. منظورم از بیان این موضوع این بود که حضرت امام برای حفظ مقام مرجعیت نظر داشتند و روی آن حساس بودند و میخواستند کمترین صدمه و ضربهای در انظار مردم برای آن پیش نیاید و احیاناً خدای نکرده در نظر مردم نسبت به مقام مرجعیت و روحانیت لکهای وارد نشود.
خاطرات سال های نجـفج. 1صفحه 157