امام از جهت مادی هم وضع طلبهها را به بهترین درجه رساند. آقای حکیم تا زمانی که فوت شد، به طلبهها چهار دینار میداد. به تبعیت او دیگران هم در همین حدود به طلبهها ماهیانه پرداخت میکردند. اگر هم کسی سی دینار میگرفت، استثناء بود ولی حضرت امام ماهیانه طلبهها را به پنجاه دینار رساند و آنها را از حیث مادی تأمین کرد. فردی از رفقای آقای خویی میگفت: «آقای خمینی صد دینار میدهد نه پنجاه دینار؛ چون پنجاه دینار آقای خویی هم به خاطر آقای خمینی است.» شیخی مشکینی که مرحوم شده است و از رفقای خاص آقای خویی بود، میگفت که اگر آقای خمینی به نجف نیامده بود هنوز همان چهار دینار را میداد. ایشان تعبیرش این بود که چون امام پنجاه دینار پرداخت میکرد، آقای خویی هم ماهیانهاش را پنجاه دینار کرده بود.
امام به تمام معنا به طلبهها میرسید و بین عرب و عجم و ترک و دیلم و فارس فرق نمیگذاشت. در صورتی که قبلاً این طور نبوده. مثلاً به افغانیها نیم دینار، ایرانیها دو دینار و به عربها یک دینار کمک میکردند و بعضیها را ربع دینار میدادند، ولی امام تفاوتی بین افراد نمیگذاشت و علاوه بر آن کمکهای دیگر هم میکرد. آقای قرهی میگفت که امام حتی به کسانی که با او مخالف هم بودند،ماهیانه میداد و اگر کسی مراجعه میکرد و میگفت مریض هستم، باز امام با اینکه میدانست اینها مخالفین او هستند و در مجالس از وی بدگویی میکنند با این حال به آنها کمک میکرد. کمکهای ایشان هم قابل توجه بود. گاهی میشد که تمام پول دکتر و دوا و
خاطرات سال های نجـفج. 1صفحه 99 درمان را میداد. میگفتند امام در خانه نشسته است لکن از همه جا خبر دارد و میداند که چه اشخاصی دوستش دارند و چه کسانی با او دشمنی دارند. حاج آقا مصطفی یکی از حرفهایش همین بود و بارها به امام گفته بود، اصرار هم کرده بود که شما بیایید حد معمولی، به فرض چهار دینار برای طلبهها بگذارید و مابقی را به فضلا بدهید. امام گفته بود: «نه، وقتی تو به این مقام رسیدی این کار را بکن. فضلا راههای دیگری برای پول درآوردن دارند. هر جا که پولی باشد به آنها میدهند ولی طلبهها چیزی دستشان نمیآید. اینها مستحق هستند و اگر آدم به آنها کمک کند، میتوانند زندگی خود را اداره کنند. زن و بچه دارند، حتی بعضیها عروس و داماد دارند و درآمدی ندارند.»
از طرف دیگر امام در بند مدرسهسازی و این حرفها نبود. خیلی به ایشان مراجعه کردند که دیگران مدرسه و بیمارستان و غیره ساختهاند، خوبست شما هم اقدامی کنید؛ ولی امام از دو جهت در این کار وارد نشد؛ یک جهت اینکه امام واقعاً تمام کارهایش برای خدا بود و هیچ غیر از خدا در نظر نداشت و نمیخواست گفته شود که این مدرسه را فلان شخص ساخته است. روح والا و عرفانی امام جوری بود که این مسائل را تقبل نمیکرد و حاضر نشد که این کار را بکند و جهت دیگر هم این بود که ایشان اعتقاد داشت که باید طلبهها درست بشوند. اگر طلبه درست بشود، مسجد هم درست میشود. البته سابقاً هم این طور نبوده است؛ فرض بگیرید شیخ انصاری و صاحب جواهر هم مدرسه نساختهاند و این کارها جدیداً پیش آمده است. الآن حتی کسانی که مرجع نشدهاند، مدرسه میسازند که پایگاهی برایشان باشد ولی امام اصلاً این معنا در ذهنش نبود. ترجیح میدادند وجوهات را به طلبهها بدهند تا اینکه مدرسهای، چیزی بسازند. الحمدلله که الآن همه مدارس و مساجد به نام امام خمینی است. هر شهری که میروی مسجد امام خمینی، مدرسه امام خمینی، خیابان و چهارراه امام خمینی و... است. حتی کسی نقل میکرد که در قریهای در اندونزی مدرسهای به نام امام خمینی ساختهاند. این مطلب بیانگر همان اصل ان تَنصُروا اللهَ ینصُرکُم و یثبت اَقدامکُم میباشد که اگر انسان برای خدا کار کند، از آنجا که همه چیز متعلق به خداست، قلوب مردم متوجه او میشود. این قضیه کاملاً در مورد امام خمینی صدق میکند.
خاطرات سال های نجـفج. 1صفحه 100