از خصوصیات زندگی امام چه میدانید؟
آقای خمینی زندگی سادهای داشت. یادم هست که ایشان یک عبای مشکی داشت که آن را ده سال پوشید. لباسش همیشه تمیز بود، عمامهاش مرتب بود و سر ساعت به درس حاضر میشد. وقت نماز و وقت حرم ایشان مرتب و منظم بود. شبها در بیرونی منزل جلساتی داشتند که تقریباً نیم ساعت طول میکشید. ایشان سرِ وقت بلند میشدند و به حرم میرفتند. در طول مدتی که در نجف بودند هر شب حرم میرفتند مگر اینکه به درد کمر یا دندان دچار میشدند و یا مریض بودند به حرم نمیرفتند. وقت نماز مغرب و عشا در مدرسه آقای بروجردی نماز میخواندند و با آن که مدرسه به حرم نزدیک بود پس از پایان نماز به حرم نمیرفت بلکه دوباره به خانه میآمدند و سه ساعت از شب گذشته از خانه به سمت حرم حرکت میکردند. این گونه نبود که بگویند حالا که نزدیک حرم هستم دیگر خودمان را به زحمت نیندازیم که به منزل برویم و شب دوباره همین مسیر را بیاییم، همین الآن میرویم و زیارت میکنیم. نه، ایشان وقت نماز و وقت زیارتشان جدا بود. یادم هست که شبهای جمعه هم بیشتر از شبهای دیگر در حرم میماند. ایشان وقتشناس و منظم بود.
یکی دیگر از خصوصیاتی که داشتند این بود که میگفتند من وقتی به حرم میروم کسی پشت سرم نیاید، دوست ندارم. اگر هم یک وقتهایی ما میرفتیم میگفتند شما اگر مسألهای دارید بپرسید و بروید، من نمیخواهم با من بیایید. یک آقا شیخ رمضان
خاطرات سال های نجـفج. 1صفحه 76 هروی بود که الآن در قم است. ایشان یک مفاتیح بر میداشت و همراه آقای خمینی بود. گاهی اوقات هم یک شیخ اصفهانی بود که اسمش را فراموش کردهام، او نیز همراه امام بود. آن شیخ اخیراً در دستگاه آیتالله سید مرتضی پسندیده بود.
خاطرات سال های نجـفج. 1صفحه 77