پس از پیروزی انقلاب در مدرسه علوی تنها به حضورشان رسیدم و دست مبارکشان را بوسیدم و گریه افتادم و این پس از سالها فراق بود که در غیاب ایشان شعرها سروده بودم و حتی در همان ایام سیاه در میان جمعیتها، آن را بعضاً خوانده بودند و خلاصه سخت مشتاق دیدار بودم.
دعایی در حق من فرمودند و موفقیتم را از خدا خواستند.
در این میان یکی از علمای زنجان یا قزوین آمدند و از به هم ریختگی اوضاع سخن گفتند، امام بسیار آرام و با اطمینان تمام فرمودند: این مقدار آشفتگی، طبیعت انقلاب است، خودبخود اوضاع آرام می شود.