هیچ گاه در برابر هیچ یک از مخالفین داخلی و خارجی، کوچکترین ضعفی را از خود نشان ندادند. و هر قدر مخالف قوی تر بود، ایشان سخت تر و طبق تشخیص شان با تمام قدرت برخورد می کردند. آن روزی که ایادی طاغوت به مدرسه فیضیه یورش آوردند و بنا این بود که بعد از اتمام جنایاتشان در فیضیه، به منزل امام حمله ور شوند، حضرت راضی نشدند درب خانه را ببندند. حتی آیت الله لواسانی تمنا کردند که درب را ببندند، ایشان عصبانی شدند و فرمودند سید از خانه من بیرون برو! من چگونه درب خانه ام را ببندم و بچه های مرا در فیضیه کتک بزنند و در شکنجه باشند. و همان روزها و شبهای سخت، ایشان را به اتفاق حاج آقا صانعی در کوچه های قم اواخر شب می دیدم و در آن شبهای سخت راضی نمی شدند چند نفر خدمت ایشان باشند. حتی به یاد دارم که شبی متوجه شدند چند نفری در زیرزمین مانده اند، با کمال قاطعیت فرمودند: شما به خانه هایتان بروید.