زمانی که حضرت امام نماز جماعت را در مدرسه آیت الله بروجردی اقامه می فرمودند، کسی از اهل حل و عقد خدمت حضرت امام عرض کرده بود که نماز جماعت شما در مدرسه برای بعضی طلبه ها مزاحمت ایجاد می کند. ایشان مثل اینکه منتظر چنین صحبتی باشند، نماز تشریف نیاوردند. طلبه های مدرسه فکر کردند شاید مانع موقتی برای تشریف فرمایی ایشان پیدا شده است. چون آن وقت ماه رمضان پیش آمد، گفته می شد شاید امام چون روزه می گیرند، حال آمدن به مدرسه را نداشته باشند. لذا صبر کردند تا ماه رمضان تمام شد. باز هم حضرت امام تشریف نیاوردند. بالاخره طلبه ها خدمت ایشان رسیدند و با تحقیق معلوم شد مطلب چیست و حضرت امام از گفته آن شخص احتمال می دهند که برای کسی از ساکنان مدرسه مزاحمت باشد. تا بالاخره طلاب متعهد شدند که جانماز آقا را هم طوری و جایی بیاندازند که مقابل حجره طلبه ای که بخواهد در آن وقت به حجره اش برود، نباشد. یادم می آید امام به طلبه ها فرمودند من عادت به اینکه نماز جماعت بروم ندارم، قم هم که بودم در منزل نماز جماعت می خواندم و حاضر نیستم حتی برای یک نفر مزاحمت داشته باشم؛ ولی طلبه ها با اصرار زیاد گفتند ساکنان مدرسه غیر ما کسی نیست و ما از شما تقاضا داریم که به مدرسه تشریف بیاورید و در آنجا جماعت بخوانید. امام قبول فرمودند. نزدیک غروب بود طلبه ها هم آمده بودند که امام را برای نماز ببرند. امام هم قبول کرده بودند؛ ولی فرمودند شما بروید من با آقای محترمی که همراه ایشان بود، می آیم. و
حاضر نشدند که با جمعیت تشریف ببرند و این دقت کاریهای ایشان، در آن وقت در نجف نبود و در طلاب تأثیر می کرد و همین برخوردها طلبه ها را می ساخت و آنها را تهذیب می کرد.