پدرم نقل می کردند که در سالهای پیش از انقلاب در کوچه یخچال قاضی (محله ای که منزل امام در آنجا بود) به طرف منزل می رفتم؛
ناگهان دیدم امام دارند به طرف منزلشان حرکت می کنند. چون نزدیک ایشان رسیدم، گامهای خود را کوتاهتر کردم تا از ایشان سبقت نگیرم و احتراماً پشت سر ایشان راه خود را ادامه دهم. امام که احساس کردند فردی پشت سرشان حرکت می کند، ایستادند و رو به من کردند و پس از سلام و احوالپرسی فرمودند: فرمایشی دارید؟ عرض کردم خیر، آنگاه فرمودند خواهش می کنم بفرمایید به راه خود ادامه دهید و پشت سر من حرکت نکنید.