در تمام حالاتی که توفیق دیدار با امام داشته و بیان مشکلات و استرشاد یا در خواست تعیین تکلیف در مسائل مربوط را داشتم، چه قبل از پیروزی انقلاب و چه در ارتباط با مسئولیتهای خود، هرگز احساس شکست یا ناکامی را در ایشان ندیدم و نشنیدم. در اولین برخوردی که سخنی از ناکامی برای کسب تکلیف مطرح کردم در نجف و ضعف و تلاش حوزه و پراکنده شدن شاگردان و دستور ایشان مبنی بر عدم جواز ترک حوزه را پرسیدم با حالت شدت و صراحت مطالب مفصلی فرمودند که چند جمله آن را نقل می کنم. فرمودند: شماها هنوز مشکلی ندیده اید. در زمان ما روزی رسید که طلبه ای اگر در حجره بود، جرأت نمی کرد بیرون بیاید. ما جمعی بودیم بیرون شهر قم، سالاریه که حداکثر هفته ای یک بار برای تهیه لوازم به شهر می آمدیم. و مرحوم حاج شیخ عبدالکریم صبحها می آمدند برای ما درس می گفتند. ما به شکل مخفیانه درس می خواندیم و مشکلتر آنکه آن روز، هم دولت و حکومت با روحانیون مخالف بودند و هم مردم. امروز اگر حکومت مخالف است، مردم شما را دوست دارند هیچ مشکلی نیست. و بعد مباحثه دسته جمعی را سفارش فرمودند که به دنبال آن، چند جلسه بحث جمعی از شاگردان امام در قم شکل گرفت و برکات علمی و سیاسی زیادی داشت.