مشهدی حسین، پیرمردی که سالیان متمادی در قم و نجف خادم امام بود، روزی در نجف برایم نقل می کرد که: یک وقت به آقا خبر داده بودند که مردی افغانی که وارثی نداشت، فوت کرده و شما را وصی خود
قرار داده است.
امام پس از اطلاع مرا به منزل متوفی که در «جُدیده» بود، فرستاد تا نسبت به ماترکش تحقیق و بررسی کنم.
پس از بازدید به عرض آقا رساندم، به استثنای یک پوستین افغانی قابل توجه اثاث به درد بخوری ندارد. ضمناً از امام خواستم پوستین را به من بدهد.
امام با تشدد به من فرمودند: «خیر، پوستین باید طبق وصیت صرف شود.»
مشهدی حسین می گفت: گرچه بدواً از ممانعت امام ناراحت شدم بویژه آنکه بالاخره مشهدی حسین و خادم قدیمی بیت بودم و نیاز هم داشتم؛ ولی پس از تأمل دیدم حق با امام بود چه مقتضای امانت در وصایت، ایجاب می کرد که به مشهدی حسین خادم هم ارفاق نشود.