من جریانات سیاسی بسیاری از محضر امام را درک کرده ام که اولین آنها جالبترین است. «بهبودی» از طرف شاه آمده بود و ملاقات خصوصی می خواست بعضی آقایان موافقت کرده بودند. امام فرموده بودند در همین جلسات عمومی می تواند بیاید. این ملاقات خصوصیات ویژه ای داشت و من با علاقه مفرط می خواستم بببینم بحث را که شروع می کند و از کجا شروع می شود، محل نشستن حضرت امام، کیفیت حضور جمع نسبتاً زیادی از طلاب محترم و مردم، کیفیت ورود و احترامی که به عمل آورد، برخورد کاملاً ساده و عادی که حضرت امام داشتند، شرح مفصل لازم دارد. اما همان موقع که بهبودی نشست، قبل از آنکه سخنی بگوید، حضرت امام شروع فرمودند که ما توقع نداشتیم ایشان ـ شاه ـ روحانیت را ارتجاع سیاه بخواند و با شدت به حالت نیمه
عصبانی زندگی روحانیون را تشریح کرده و ارتجاع را معنی کردند. او که نمی توانست سخنی بگوید، پس از مدتی گفت حضرت آیت الله خلاف به عرض مبارک رسانده اند. خواست دنبال کند، امام سخن او را قطع کرده فرمودند، خیال می کنید من همین جوری چیزی می گویم؟ خلاف به من گفته شده و شروع کردند به ذکر مدرک و زمان و خصوصیات صحبت شاه. بالاخره بهبودی دید نمی تواند چیزی بگوید، سخنان حضرت امام که تمام شد، گفت حضرت آیت الله من فقط یک پیام آورده بودم، اگر اجازه می دهید بگویم. هنوز چند جمله نگفته بود که امام فرمودند به ایشان بگویید اشتباه کرده اند. ارتجاع سرخ است. به ایشان (شاه) بگویید حداقل به همین قانون عمل کنند. پس از یکی دو جمله فرمودند: ما تکلیف خودمان را می دانیم ایشان هم خودشان می دانند.