در ناکامیهای سیاسی و نظامی دوران انقلاب، معمولاً این امام بودند که به دیگران دلداری می دادند و سعی می کردند با سکینه و طمأنینه خاص، دیگران را به خویشتن داری و تفکر و راهیابی و چاره جویی عاقلانه وادارند.
بارها حوادثی بر این کشور گذشت که نزدیکان امام ترس آن را داشتند که شنیدن اخبار نامطلوب حاکی از ناکامیها، ممکن است در قلب بیمار امام (قده) اثر نامطلوب بگذارد؛ اما با کمال تعجب می دیدند که خود به آرام سازی، بیش از امام احتیاج دارند و این امام بودند که همواره به دیگران روحیه می دادند و آنها را شارژ می نمودند.
البته در مورد مسائل انقلاب، در اوایل ورودشان به نجف اشرف، تقریباً یک سال و نیم اول ورودشان، اندوه سنگینی بردل داشتند که کاملاً محسوس بود. در این دوره بارها به هنگامی که برخی از طلاب خدمتشان
اظهار حاجت می کردند، من شاهد پرخاش و خشم امام بودم.