در تصمیم گیری نهایی، یکه و تنها اقدام می کردند و از کسی واهمه و باکی نداشتند و اگر کسی می خواست ایجاد شک و تردید کند او را باز می داشتند. و از افراد ترسو خوشش نمی آمد و به کسی از بستگانش که می ترسید می گفتند چون تو می ترسی، از اتاق برو بیرون که نترسی.