خاطره ای از مقام طلبه پروری امام بزرگوار دارم که با مقایسه با بعضی اساتید بزرگ، جایگاه آن بزرگوار معلوم می شود. نوشته ای از بحث یکی از اساتید داشتم که اشکالاتی در آن به ذهنم آمده بود که آن را هم نوشته بودم و خدمت خود آن استاد دادم. ایشان گرفت و پس از یک شب که آن را نگاه داشت، وقتی رفتم از او نوشته را بگیرم، در مجلس عمومی نوشته را باز کرد و دست روی یک نکته رجالی آن گذاشت و به یکی از شاگردانش که در آن جلسه بود، داد که این چیست که این آقا نوشته است؟ او هم مثل اینکه آنجا را جای بحث ندید، بنابراین از آن گذشت و دست روی جای دیگر گذاشت و سؤال کرد. و در آن مجلس بحث ما درگیر شد و طوری شد که خود آن استاد که جوابی نداشت بدهد، از
مجلس بیرون رفت و بحث تمام شد.
در همان ایام نوشته ای هم از درس حضرت امام خدمت ایشان دادم که در آن اشتباهاتی داشتم. چند روز آن را نگهداشتند. یک روز قبل از اینکه نوشته را به من رد کنند، در بین راه نظر مبارکشان به من افتاد. با روی باز فرمودند: کتاب شما را دیدم خیلی خوب بود. یک خوبی که داشت این بود که اشکال کرده بودید. ضمناً نقل کردند که «مرحوم حاج شیخ عبدالکریم وقتی نوشته خود را به استادشان مرحوم فشارکی دادند، ایشان پس از اینکه نوشته را برگرداندند، فرمودند خیلی خوب بود؛ فقط یک نقص داشت و آن اینکه خطی زیر آن نکشیده بودی و اگر اشکال واردی داری بنویسی و اگر اشکال واردی نداری، کما اینکه اشکالات شما هم وارد نبود، اقلاً زیر آن فحش می نوشتی». و بعد از آن حضرت امام با روی باز بنده را آنقدر تشویق کردند که شرمنده شدم. وقتی نوشته را برگرداندند، مجدداً تشویق فرمودند و نتیجه این تشویقها این شد که نوشتن درس را ادامه دادم و بحمدالله به صورت یک جلد کتاب بیع از تقریر ایشان، چاپ و منتشر شد.