روزی مرحوم حاج احمد آقا تلفن زدند که حضرت امام شما را کار دارند. تعجب کردم، چون قبلاً اعلام شده بود که حضرت امام برای چند روزی ملاقات ندارند. موقعی که خدمتشان رسیدم، آن بزرگوار را ناراحت یافتم. عرض کردم آقا چه فرمایشی دارید؟ فرمودند مسائل و اختلافات مردم خمین مرا ناراحت می کند، عرض کردم آقا ناراحت
نباشید به فضل خدا مسأله خمین حل خواهد شد. امام لبخندی زدند و در این جهت حکمی برایم نوشتند. زمانی که به خمین رفتم، اختلافات، درگیریها و جناح بندیهای مردم و مسئولین و حتی اهل علم به وضع خطرناکی رسیده بود. بحمدالله با تلاش و کوشش و ملاقاتهای متعدد با طرفین و بیان صحبتها و سخنرانیها، اختلافات حل شد. در بازگشت، زمانی که خدمت آن حضرت شرفیاب شدم، ایشان را خوشحال یافتم. فرمودند: زمانی که گفتید به فضل خداوند حل خواهد شد، من فهمیدم که مسأله دیگر حل است. بار دیگر که عازم خمین بودم؛ خدمتشان عرض کردم، آقا می خواهم بروم خمین فرمایشی ندارید؟ فرمودند: سلام مرا به اهالی خمین برسانید و از قول من بگویید؛ من از شما می خواهم مردمی نمونه باشید. این جمله تأثیر عجیبی بر مردم داشت.