در فرانسه همان توطئه سابق برای ایجاد انحراف در مسیر انقلاب تکرار شد. در پاریس خیلیها آمدند و با امام بحث کردند. آنان میخواستند امام را متقاعد کنند که شاه اینطور و دولت آن طور باشد. حتی مهندس بازرگان هم این طور صحبت میکرد. او دفعه اول که آمده بود آنجا ملاقاتی با امام داشت. حضرت امام به او گفته بودند که بایستی مصاحبه قبلیات در خصوص نظام سلطنتی و شیوه حکومتی را محکوم کنی و او نکرد. کریم سنجابی هم یکبار همراه او آمده بود. آن سید طباطبایی (سید جلال تهرانی) که رئیس شورای سلطنت بود، وقتی آمد امام به او پیغام دادند که شرط ملاقات
خاطرات سال های نجـفج. 2صفحه 221 این است که باید شورای سلطنت را غیر قانونی اعلام کنی و آن را محکوم کنی. او خودش از شورای سلطنت استعفا کرد و آن را غیر قانونی خواند و محکوم کرد. خبرنگاران رسانههای گروهی نیز آن را در دنیا منتشر کردند. در گزارش تلویزیونی هم دیدیم که او آمد و امام او را پذیرفت و کنار امام نشست. و وقتی قصد بلند شدن داشت چون سنگین وزن بود امام گفتند که کمکش کنید.
ما در مخابرات پاریس هم فعالیت داشتیم و اخبار را به امام میرساندیم. یک زمانی اعلام شد که شاپور بختیار، آخرین نخست وزیر حکومت پهلوی میخواهد برای ملاقات امام به فرانسه بیاید. ترتیب این ملاقات را هم آقایان برایش جور کرده بودند. او قصد داشت از این سفر برای خودش بهرهبرداری کند و بگوید بله امام من را پذیرفتند و من تایید شدم و در حقیقت خودش را تایید کند و بعد هم حرفهای خودش را بزند و بگوید امام در پاریس باشید یا به ایران بازگردید و به کار خود مشغول باشید. این نقشه را در ایران با هماهنگی دوستانش در آنجا کشیده بود و با برخی از آنان به صورت تلفنی هماهنگی کرده بود. آخر شب بعضی مسائل را آقایان از ایران به ما خبر دادند. آقایان منتظری، خلخالی و فکر میکنم مطهری جریان را شرح دادند. ما نوار را ضبط کردیم و شب نوار را تحویل حضرت امام دادیم و ایشان ملاقات بختیار قبل از استعفایش از نخست وزیری و باطل دانستن رژیم پهلوی را رد کردند و فرمودند من با کسی ملاقات ندارم اگر هم کسی بخواهد بیاید اینجا بایستی در تهران استعفا کند و از مردم عذرخواهی کند و مردم آن را بپذیرند. بدین ترتیب شایعه ملاقات امام و بختیار تکذیب شد و کسانی که در فرانسه در تدارک این ملاقات بودند طیف دکتر یزدی بود که شبها میرفتند داخل یک هتلی و با هم جلسهای میگذاشتند و دکتر یزدی بیشتر با مهندس بازرگان مباشر بود.
خاطرات سال های نجـفج. 2صفحه 222