وقت اذان ظهر به زبیر رسیدیم. وقتی خواستیم برای نماز آماده شویم امام فرمود: اگر می خواهید این جا نماز بخوانید باید در نماز جماعت شرکت کنید. لذا نماز نخواندیم چون آن ها اهل سنت بودند. سپس بطرف صفوان حرکت کردیم و نماز جماعت را در آنجا با امام خواندیم. مدتی در خدمت امام بودیم تا این که موضوع گذرنامه درست شد. امام به اتفاق حاج احمد آقا و آقای فردوسی پور و آقای املایی (این دو نفر ویزای ورود به کویت داشتند) به طرف مرز کویت حرکت کردند. ما هم در صفوان که بسیار گرم بود ماندیم. هر چند که هجرت امام در روز هفتم مهر 1357 بود، ولی هوای آنجا بسیار گرم بود. تا ساعت سه و سی دقیقه بعد از ظهر آنجا ماندیم تا مطمئن شویم امام وارد کویت شده اند. چون هیچ کس از آن طرف نمی آمد که ما خبری بگیریم که امام وارد شده اند یا نه؟ بعد از ساعت سه و سی دقیقه آقایان گفتند که حتما وارد شده اند. تصمیم گرفتیم که حرکت کنیم. آمدیم ولی در عین حال من خیلی نگران بودم. گفتم به بصره برویم و به نجف تلفن بزنیم و خبری بگیریم. آقایان گفتند: نه دیگر دیر شده. البته همه خسته بودند، هوا هم گرم بود و راه بازگشت هم طولانی، بنابراین بصره نرفتیم و مستقیما به طرف نجف آمدیم. وقتی به نجف رسیدیم خبر گرفتیم، گفتند؛ آقای املایی زنگ زده و گفته ما را به کویت راه نداده اند، به بصره برگشته ایم و به بغداد خواهیم رفت. من به یاد فرمایش امام که فرموده بود «اگر بگذارند که ما وارد کویت بشویم» افتادم. بعد امام از بغداد تصمیم گرفت که به پاریس برود و هیچ کس هم در این تصمیم دخالت نداشت؛ چون بعضی مطرح کرده بودند که ماها امام را به پاریس بردیم یا دعوت کردیم، که همه آن مطالب دروغ بود، امام هم تکذیب فرمود. این که چرا بنده در خدمت امام به پاریس نرفتم قبلا عرض کردم که در آن زمان من حتی گذرنامه هم نداشتم و من آخرین نفری بودم که بین رفقا از سفارت ایران گذرنامه گرفتم. دقیقا روز
خاطرات سال های نجـفج. 2صفحه 70 هفتم بهمن 1357 گذرنامه گرفتم. روز دوازده بهمن که امام وارد ایران شد، پنج روز قبل از آن گذرنامه گرفتم. البته قبل از آن به چند کشور مسافرت داشتم ولی با گذرنامه های غیر قانونی.
بعد از این که امام به مرز کویت رسید به بغداد بازگشت یا به نجف؟
نه خیر، به بصره بازگشت. چون صفوان با بصره فاصله دارد و از طرف کویت حدود سی و چند کیلومتر فاصله دارد. از آنجا می خواستند زمینی به بغداد تشریف بیاورند که آقایان فردوسی پور، املایی و حاج احمدآقا تلاش کردند که هوایی از بصره به بغداد منتقل شوند.
خاطرات سال های نجـفج. 2صفحه 71