در روزهای آخر اقامت امام در نجف، هر روز حلقه محاصره و فشار بعثی ها بیشتر می شد. تا این که سعدون شاکر رئیس سازمان امنیت عراق از طرف صدام ـ که در آن زمان معاون ریاست جمهوری بود ـ به خدمت امام آمد. در آن ملاقات، مترجم، آقای دعایی
خاطرات سال های نجـفج. 2صفحه 17 بود. ایشان نقل می کردند که در آن جلسه سعدون گفت: ما با ایران رابطه دوستی برقرار کرده ایم و از نظر روابط دیپلماتیک دو کشور نباید علیه همدیگر فعالیت سیاسی بکنند.
امام فرمودند: ما در رابطه با امکانات شما نیستیم و یک جریان مستقلی هستیم. ما با شما کاری نداریم و از امکانات شما هم استفاده نمی کنیم. ما به وظایف و تکلیفمان عمل می نماییم.
سعدون اصرار می کرد که امام باید فعالیت های سیاسی خود را از عراق به بیرون منتقل کند و در خلال سخنانش از صدام بسیار می گفت. که یک دفعه امام فرمودند: شما خیلی صدام، صدام می کنید! ایشان به جهان عرب خیانت کرده است.
سعدون شاکر در حالی که از عصبانیت تا گوش هایش سرخ شده بود، گفت: کجا خیانت کرده است؟!
امام فرمودند: مگر شما مصاحبه دو روز قبل شاه را ندیده اید؟
او گفت: نه!
فرمودند: شاه در آن مصاحبه گفته است که«ما یک مقداری اراضی غیر استراتژیک و به دردنخور به عراق دادیم و در عوض شط العرب را که استراتژیک هست، گرفتیم.»
آقای صدام با این کارش به طاغوتی مثل شاه کمک کرد و به او وجهه بین المللی داد.
بعد از این مطالب امام دیگر به مذاکره ادامه نداد. سعدون بعد از چند روزی آقای دعایی را به بغداد فرا خواند. او پس از این که مقداری از جنایات بعثی ها را یادآوری می کند، می گوید: آقای خمینی ما را نمی شناسد، البته ایشان صدام را درست تشخیص داده اند و ما به خود ایشان کاری نداریم، اما شماها را به آتش می کشیم.
خاطرات سال های نجـفج. 2صفحه 18