من در جریان شهادت حاج آقا مصطفی، صبح زود به بیمارستان رفتم. رئیس بیمارستان سه ـ چهار لکه سبز مایل به سیاه را در پای ایشان نشان داد و گفت: ایشان را مسموم کرده اند. اگر آقا اجازه بفرمایند، جنازه را تشریح خواهیم کرد.
خاطرات سال های نجـفج. 2صفحه 6 درخواست دکتر را به امام عرض کردم، ولی ایشان اجازه کالبدشکافی نداده و فرمودند، جنازه را به کربلا برده و در آنجا غسل و کفن کنید و سپس به این جا بیاورید.
امام بعد از دفن جنازه حاج آقا مصطفی، شب اول بر سر قبر آمدند و به من فرمودند: ایشان کجا مدفون است؟
من هم قبر شهید بزرگوار را به ایشان نشان دادم. امام بر سر قبر رو به قبله و دو زانو نشستند و هفت بار انا انزلنا و فاتحه خواندند. سپس رو به حاضرین کرده و فرمودند: برای ایشان طلب مغفرت بکنید.
در آن مجلس یکی از آقایان بر بالای منبر روضه علی اکبر(ع) را خواند. آقا در این هنگام دستمال را درآورده و شروع به گریه کردند. مداح در اثنای روضه از حاج آقا مصطفی یاد کرد و شیون حضار بلند شد اما در این لحظه امام ساکت شدند. ایشان فقط برای ائمه گریه می کردند. جالب تر از این که آن حضرت بعد از چند روز در آغاز درسشان فرمودند: فوت مصطفی از الطاف خفیه الهی است.
امام بااین سخنان دشمنان را مایوس و دوستان را متحول فرمودند. در آن ایام حوزه نجف به خاطر شهادت حاج آقا مصطفی می خواست به مدت یک ماه درس ها را تعطیل کند. اماآن بزرگوار به وسیله سید حسین ـ فرزند حاج آقا مصطفی ـ که در پیش من کفایه می خواند، پیغام فرستادند که: شما باید از امروز درس هایتان را شروع کنید.
گفتم: من دهنم باز نمی شود، این چه امری است!
سید حسین گفت: به هر حال دستور آقاست و مایل نیستند درس حوزه تعطیل شود.
به هر حال خود امام درسشان را شروع کردند و همین کار باعث گردید که دروس حوزه تعطیل نشود.
خاطرات سال های نجـفج. 2صفحه 7