تیمور بختیار رئیس پیشین ساواک که بعدها مخالف حکومت پهلوی شد، زمانی برنامهای تهیه دیده بود و میخواست خودش را انقلابی جا بزند و تقاضای ملاقات از حضرت امام کرد که رد شد و از طریق آقا موسی اصفهانی میخواست جلو بیاید که امام نپذیرفتند و راهش ندادند. یک موقعی، ما چند نفر برای تمدید گذرنامه به سفارت ایران در بغداد رفتیم. تمدید نکردند آنجا تحصن کردیم و درگیری پیش آمد و با سفیر و کاردار درگیر شدیم. بزن و بکوب شد ما را گرفتند و به زندان بغداد بردند. پس از دو ـ سه روز در زندان، که زندان بدی هم بود، این آقا موسی اصفهانی وساطت کرد و ما را آزاد کردند و بردند کاخ ریاست جمهوری عراق که تیمور بختیار آنجا ساکن بود. ظهر پس از ناهار، بختیار صحبت کرد که میخواهیم پرچم بگیریم و اسلحه دست بگیریم جلو برویم. شما هم پرچم دست بگیرید عقب بیایید. ما هم که در آن موقعیت کاری نداشتیم که رد کنیم یا اعتنا کنیم، پاسخی به اظهارات او ندادیم. تیمور بختیار دو ـ سه بار برای ملاقات امام به نجف آمد ولی ایشان نپذیرفتند. از تیمور بختیار میخواستند استفادههایی کنند ولی نشد و خودشان دخلش را در آوردند.اینکه گفته میشود او همراه استاندار کربلا بدون اینکه خود را معرفی کرده باشد به طور ناشناس با امام دیدار داشته این را من نمیدانم. امام هیچ وقت ملاقات خصوصی نداشتند. هر وقت صاحبمنصبها میآمدند ایشان میگفتند ملاقات عمومی است. لذا استانداران بیشتر در همین بیرونی منزل امام میآمدند و اگر کسی هم همراهشان میآمد آنها نیز در بیرونی مینشستند و اگر مورد خاصی بود به ما میفرمودند که شما هم تشریف بیاورید و ما هم گاهی چند نفری میرفتیم و مینشستیم.
خاطرات سال های نجـفج. 2صفحه 206