بیش از چند ساعت از ورود امام به پاریس نگذشته بود که وقت نمازظهر شد، نمازظهر و عصر را خواندیم؛ عده ای از خبرنگاران و عکاسان آمده بودند تا با امام مصاحبه کنند و منتظر اجازه امام بودند؛ ولی امام آنان را نپذیرفتند. فکر می کردیم که از جوّ خفقان و استبداد به محیطی آزاد و کشوری دموکراسی وارد شده ایم، و بر خلاف عراق خواهیم توانست فعالیتهای سیاسی ـ اجتماعی را آزادانه دنبال کنیم، و ندای مظلومیت ملت ایران را به دنیا برسانیم؛ اما با کمال تأسف و برخلاف انتظار و توقع، چند نفر از کاخ الیزه (کاخ ریاست جمهوری) آمدند و تقاضای ملاقات داشتند و گفتند: حامی پیامی از طرف رئیس جمهور فرانسه هستیم و باید همین امشب پیام را به آیت الله خمینی برسانیم، حضرت امام آنها را پذیرفتند. آنان اظهار داشتند: اگر چه از ورود شما به پاریس خوشوقتیم؛ ولی
کتابپرتوی از خورشیدصفحه 253 به هیچ وجه نمی توانیم به شما اجازه بدهیم مصاحبه کنید، پیام صادر کنید و اعلامیه بدهید و ... معلوم شد این تنها ایران و عراق و کویت نبود که اجازه فعالیت سیاسی نمی دهد و نمی تواند حضور امام را تحمل کند، بلکه فرانسه هم دست کمی از آنها ندارد، و اگرچه امام را اخراج نمی کند، لیکن در اولین ساعات ورود، اعلام می کند که شما آزاد نیستید و نمی توانید فعالیتهای سیاسی و اجتماعی داشته باشید!! آمدن این افراد و اظهاراتشان چقدر شباهت داشت با آمدن چند نفر از بغداد به نجف اشرف؛ ولی امام نیامده بودند که ساکت بنشینند و حرف نزنند و فعالیت نکنند، ایشان هجرت را برای رساندن فریاد مظلومیت ملت شریف ایران برگزیده اند و برای همین هدف حاضرند فرودگاه به فرودگاه بروند؛ و به گفته جراید خارجی «چریک پیر به زمین نمی چسبد»؛ حضرت امام در جواب آنها فرمودند: پیامها واعلامیه های من فارسی است و به ایران فرستاده می شود و در اینجا پخش نمی شود؛ شما نترسید. سرانجام رضایت دادند که امام فقط پیام بدهند و اعلامیه صادر کنند، و در ادامه، مصاحبه هم انجام دادند.
کتابپرتوی از خورشیدصفحه 254