در سال 1342 که انقلاب آغاز شد، حضرت امام ، در عین اینکه شبانه روز حداقل دو ساعت درس می فرمودند و برای این دو ساعت درس حدود پنج ساعت مطالعه لازم داشتند و غالباً تا نیمه شب برای پاسخ به نامه ها، تلگرافها و پاسخ به کسب تکلیف کنندگان نمی خوابیدند که همه این مسائل اعصاب را خسته و هر فرد عادی را
کتابپرتوی از خورشیدصفحه 159 خیلی زود از پا درمی آورد و بخصوص در درس و بحث و برخورد با مردم، انسان را با عصبانیت مواجه می سازد، ایشان با کمال اطمینان خاطر و آرام، مسائل را مطرح می فرمودند و بخصوص در درس اشکالهای افراد را با روی خوش پاسخ می فرمودند و هیچ گاه در مسائل عادی عصبانیت از معظمٌ له دیده نمی شد؛ امّا عصبانیت امام موقعی آشکار می شد که قوانین خلاف اسلام به تصویب می رسید، و استقلال مملکت در معرض خطر قرار می گرفت که هرچه فریاد داشتند بر سر جیره خواران استعمار می کشیدند، و به مصداق «اشدّاء علی الکفّار رحماء بینهم» نسبت به شاگردان بخصوص میهمانان و کسانی که به منزل ایشان وارد می شدند نهایت تواضع و خوش خلقی را داشتند.
کتابپرتوی از خورشیدصفحه 160