گاهی می آمدند، می گفتند: امشب قرار است شما را بگیرند و بازداشت کنند! خوب
کتابپرتوی از خورشیدصفحه 80 است از اینجا بروید و جایتان را تغییر دهید تا شما را پیدا نکنند؛ ولی امام ابداً نمی پذیرفتند، شبی که قضیه مدرسه فیضیه اتفاق افتاده بود و احتمال آن می رفت که امام را بگیرند، آخر شب امام مقداری پول به خانواده ما، یعنی به دخترشان دادند و فرمودند: اگر اتفاقی افتاد این پولها را بدهید به آقای صالحی این شهریه طلاب است و آن شب را هم در منزل ماندند و جای خود را تغییر ندادند، افراد زیادی در آن شب آمدند و از امام درخواست کردند که لااقل برای همان یک شب به منزل دیگری تشریف ببرند؛ ولی امام نپذیرفتند.
کتابپرتوی از خورشیدصفحه 81