وقتی که دختر حضرت امام مریض شد، یک شورای پزشکی در قم تشکیل شد و تقریباً به امام جواب یأس دادند، و حتی به امام عرض کردند که یا باید مادر از بین برود و یا بچه؛ اینطور نقل می کنند که امام فرموده بودند که: من الآن اظهارنظر نمی کنم که کدام فدای کدام بشوند، شما یکی دو ساعت صبر کنید من جواب می دهم که عمل جراحی انجام بگیرد یا نه، حضرت امام تازه هم از زندان آمده بودند، بلافاصله اخوی را خواستند و فرمودند که: امشب عده ای از آقایان طلبه ها را در منزلتان خبر کنید، و یک ختم «امن یجیب» بگیرید و مخصوصاً آقای قاضی (عموزاده علامه طباطبایی که از رفقای امام بود و بسیار اهل ذکر و دعا بود) بیاید و دعا بکند. ایشان و عده ای از طلبه ها آمدند و ختم «امّن یجیب» را گرفتیم، ختم که تمام شد از بیمارستان نکویی قم به منزل امام تلفن زدند که معجزه آسا حال دختر امام تغییر کرده و فعلاً نیازی به عمل جراحی نیست. در صورتی که دو ساعت قبل شورای پزشکی تصمیم گرفته بود که عمل خطرناک جراحی را انجام بدهد؛ و در اثر ختم «امن یجیب» خطر بکلی رفع شد.
کتابپرتوی از خورشیدصفحه 139