مرحوم حاج آقا مصطفی، فرزند گرامی حضرت امام، درباره شبی که امام را در قم دستگیر کردند و به تهران بردند، به نقل از امام می گفت: وقتی مرا می بردند، بین قم و تهران ماشین از جاده منحرف شد، من فکر کردم می خواهند قضیه را خاتمه دهند؛ ولی وقتی مراجعه به قلبم نمودم، دیدم هیچ تغییری نکرده است.
حضرت امام بعد از آزادیشان در سال 42 در مسجد اعظم قم سخنرانی کردند،
کتابپرتوی از خورشیدصفحه 237 فرمودند: و الله من به عمرم نترسیدم. آن شبی هم که مرا از قم به تهران می بردند آنها می ترسیدند. من آنها را دلداری می دادم.
کتابپرتوی از خورشیدصفحه 238