صفات مختلف حضرت امام 180 درجه با یکدیگر فاصله داشت. همان کسی که از کشتن کفار بعثی و مفسدین فی الارض، باکی نداشت، از کشتن یک مگس هم خودداری می کرد؛ امام عارفی فقیه و فقیهی فیلسوف است و شاگردان ایشان در زمینه های مختلف نشانگر این حقیقتند، از طرفی آیت الله مطهری، نمونه فلسفه و نیز شاگردان نمونه ای در فقه تربیت کردند، و از طرفی شاگردان بسیاری که گردانندگان انقلاب در زمان تبعید امام به نجف بودند که نمونه هایش: حضرت آیت الله خامنه ای و حضرت حجت الاسلام والمسلمین آقای هاشمی رفسنجانی هستند، همان کسی که کشف الاسرار را می نویسد، مصباح الهدایه را نیز نوشته است، همان کسی که در نجف در طول پانزده سال حتی یک شب زیارت مرقد حضرت امیرالمؤمنین(ع) را ترک نکرده است، همان کسی است که به سعدون شاکر، رئیس سازمان امنیت عراق، می گوید: من از آن سیدهایی نیستم که زیارت، وظیفه ام را از یاد ببرد. همان کسی که تربت امام حسین (ع) را برای شفا می خورد، همان کسی است که شمشیر امام حسین(ع) را بر کمر دارد؛ آن کسی که فریاد می کشد: فقه سنتی را فراموش نکنید، همان کسی است که می گوید: آخوند درباری را از میدان به در کنید، همان کسی که برای خرید یک پنکه در نجف فریاد می کشد: با این کارتان مرا به
کتابپرتوی از خورشیدصفحه 143 جهنم نفرستید، همان کسی است که استفاده از سهم امام را به طور مطلق برای نابودی شاه اجازه می دهد، همان کسی که اجازه نمی دهد فرزندش حاج احمد آقا در مواقع غیر ضروری یک تلفن، آری، فقط یک تلفن به ایران بزند، و این را خلاف شرع می داند، همان کسی است که به پاریس می رود و در فرنگ عَلَم دین را بر دوش می کشد، کسی که در طول پانزده سال حتی یک بار حاضر نیست به کوفه سفر کند ـ زیرا هوایش بهتر از نجف است ـ تا مثل سایر طلبه های فقیر زندگی کند، همان کسی است که نجف را تا نوفل لوشاتو برای تحقق اسلام و انقلاب اسلامی طی می کند، همان کسی که صحیفه سجادیه را شبها با اشک و ناله پیش رو دارد، همان کسی است که از جوانی در میدان نبرد علیه ظلم و ظالم و کفر و کافر، تفنگ بر دوش دارد، همان کسی که با جوش و خروش بر منافقان آدم کش و بنی صدر خائن و شاه و دار و دسته اش و گروههای چپ و راست روسی و امریکایی فریاد می کشد، همان کسی است که در نیمه های شب آرام و بی صدا ناله می کند که: خدایا مرا ببخش، همان کسی که یک شب نماز شبش ترک نشده است،همان کسی است که اهل منزلش را حتی یک بار برای نماز صبح بیدار نکرده است؛ زیرا معتقد بودند که بر خوابیده تکلیفی نیست و خوابیده وظیفه ای ندارد.
کتابپرتوی از خورشیدصفحه 144