به یاد دارم زمانی که خدمت امام بودم، روزی شخصی به نام بهبودی، که مشاور رئیس تشریفات دربار طاغوت بود، ساعت شش صبح به منزل امام در قم آمد، به امام اطلاع دادم که بهبودی از تهران آمده و می خواهد با شما ملاقات کند، امام پذیرفتند. او پیامی از طرف شاه آورده بود، از این پیام بوی تهدید به مشام می رسید، بهبودی می گفت: این دفعه مسأله شاه مطرح است، رفراندوم مال شاه است، لوایح ششگانه مربوط به شاه است، اگر کسی بخواهد در قم سخنی بگوید، اعلامیه ای بدهد، ما چنین و چنان می کنیم. او فکر می کرد می تواند با ارعاب، امام را ساکت کرد، من ناگهان متوجه شدم که صدای امام بلند شد و فرمودند: من آنجایی که تشخیص بدهم و وظیفه دینی ام ایجاب بکند، چه با قلم، چه با بیان، وظیفه ام را انجام خواهم داد. گرچه در خانه ام محصور باشم، می توانم
کتابپرتوی از خورشیدصفحه 21 نوشته های خود را به هر وسیله به خارج از خانه اعلام کنم؛ و لذا بهبودی بلند شد و از منزل امام خارج گردید.
کتابپرتوی از خورشیدصفحه 22