به یاد دارم روزی عده ای از طلاب سر درس غایب بودند، لذا امام بدون آنکه درس همیشگی را ادامه دهند، درس اخلاق گفتند، ایشان فرمودند: من این مطلب را از استادم مرحوم شاه آبادی ـ رضوان الله تعالی علیه ـ نقل می کنم و ایشان از پدر بزرگوارش که از شاگردان مرحوم صاحب جواهر بودند، نقل می نمود که شاه آبادی بزرگ می فرمود:
صاحب جواهر دارای پسری بود که از فضلای بنام حوزه علمیه نجف به شمار می رفت، تصادفاً در زمان حیات پدر فوت می کند، در روز تشییع با اینکه هاله ای از غم و اندوه سرتاسر نجف را فراگرفته بود؛ ولی با این حال صاحب جواهر که خود صاحب عزا بود از فرصت کوتاه استفاده کرد و تا جمع شدن علما و طلاب حوزه و اهالی نجف برای تشییع جنازه، نصف صفحه ای از کتاب جواهر را به رشته تحریر در آورد. امام پس از ذکر این قضیه، ضمن اینکه ما را به حداکثر استفاده از وقت و رعایت نظم در همه امور از جمله حضور در درس نصیحت فرمودند، دقیقاً چنین گفتند: من که به شما نمی گویم به درسم بیایید، حالا که شما بنا دارید در درسم شرکت کنید، لااقل به بنای خودتان عمل کنید. آری، ایشان هرگز کسی را برای شرکت در درسشان، آمدن به نماز جماعتشان، حضور در
کتابپرتوی از خورشیدصفحه 132 بیرونی منزلشان، نشر رساله شان، بوسیدن دستشان، مدح و ثناگویی شان، زیاد کردن مقلدینشان و سایر مسائل شخصی، دعوت نکردند. باید هم چنین باشد چه ایشان مخلص بودند و این ویژگی مخلصان است که فقط خدا را می بینند و کارها را برای او انجام می دهند.
کتابپرتوی از خورشیدصفحه 133