روزی از طرف پدرم، شهید اشرفی اصفهانی، مأمور بودم تا وجوهات را خدمت امام
کتابپرتوی از خورشیدصفحه 198 ببرم، ضمناً تعدادی هم شیرینی نان برنجی دادند که تقدیم حضرت امام کنم، وقتی خدمتشان رسیدم، وجوهات را تقدیم کردم و عرض کردم: حاج آقا، پدرم چند بسته نان برنجی هم برای شما فرستاده اند، امام بعد از تشکر فرمودند: چند تاست؟ عرض کردم 10 ـ 12 بسته، همان جا فی المجلس به آقای صانعی فرمودند: یکی را برای ما بگذارید و بقیه را بین خودتان تقسیم کنید.
کتابپرتوی از خورشیدصفحه 199