به یاد دارم زمانی که در روز شهادت امام صادق (ع) (25شوال) برابر با دوم فروردین سال 1342 آن حادثه عظیم مدرسه فیضیه پیش آمد، و طلاب کتک خوردند و از پشت بامها به پایین انداخته شدند و بعضیها هم شهید شدند، و مجروح فراوان نیز داشتیم، این نگرانی وجود داشت که به خانه امام بریزند و همان عمل را تکرار کنند، یکی از دوستان امام رفتند و درب منزل امام را بستند تا مورد هجوم وحشیانه ساواک قرار نگیرند. امام متوجه شدند که درب منزلشان بسته شده است، بلند شدند و با عصبانیت فرمودند: طلاب، بچه های من هستند، آنها کتک بخورند و درِ خانه من بسته باشد؟ بلند شدند تا خودشان درب منزل را باز کنند، یادم هست که آن عالم بزرگوار امام را گرفتند و نگهداشتند و به ایشان قول دادند که من درب را باز می کنم. امام فرمودند:
کتابپرتوی از خورشیدصفحه 248 هر دو لایه در حیاط باز باشد، در مدرسه فیضیه رفتند طلاب را کتک زدند، من در خانه سالم بنشینم.
کتابپرتوی از خورشیدصفحه 249