به یاد دارم شبی حدوداً یک ساعت به اذان صبح مانده بود و نوبت پاسداری ام تمام شده بود، از طرفی هم علاقه مند بودم نماز شب امام را مشاهده کنم، ناگهان دیدم ساعت اطاق امام زنگ می زند، دیدم حضرت امام قبل از زنگ ساعت از خواب برخاسته اند و وضو گرفته اند و مشغول ذکر گفتن می باشند، زنگ ساعت را خاموش کردند و شروع کردند به خواندن نماز شب با معنویّتی وصف ناشدنی؛ هیچ وقت یادم نمی رود، بهترین و شیرین ترین حالاتی که ما در این مکان داشتیم، همان لحظه دیدن نماز شب امام بود.
کتابپرتوی از خورشیدصفحه 224