همان شبی که قرار بود فردایش حضرت امام مورد عمل جراحی قرار گیرند، برای وضو آب خواستند، ایشان نمی توانستند حرکت کنند، چون سرم در دستشان بود، من رفتم یک پارچ آب برای ایشان آوردم، ضمناً تشتی هم آوردم تا آب وضو در آن ریخته شود و جایی خیس نشود، پارچ استیل پر از آب بود، حضرت امام فرمودند: نه، یک قوری بیاورید چون از پارچ مقداری بیش از حد معمول آب می ریخت، رفتیم قوری آوردیم، ایشان آنقدر مواظب بودند تا اندکی آب اسراف نشود.
کتابپرتوی از خورشیدصفحه 127