در بین سال چند روزی که حضرت امام در کربلا تشریف داشتند من گاهی باایشان کار داشتم، و چون وضع اتاق بیرونی کربلا طوری بود که من داخل نمی توانستم بروم، گاهی مطالبم را روی کاغذ می نوشتم و به اتاق اندرونی می دادم، یک بار روی کاغذی مطلبم را نوشتم و دادم، امام به بیرونی تشریف آوردند تا به حرم برویم، در بین راه به من فرمودند: تو احتیاط نمی کنی، من ذهنم از این حرفها خالی بود، اصلاً باورم نمی شد که کاری کرده باشم؛ یعنی خطایی در ذهنم نبود؛ لذا عرض کردم که چه کار کردم؟ می خواستم ببینم خطایم چیست که دیگر تکرار نکنم. امام فرمودند:
تو این مطلب را روی کاغذ باطله هم می توانستی بنویسی. و این یکی از درسهای خیلی ارزنده ای بود که من یاد گرفتم.
کتابپرتوی از خورشیدصفحه 117