یکی از دوستانم تعریف می کرد که روزی به منزل حضرت امام در نجف رفتم، احساس کردم که حضرت امام با حاج آقا مصطفی مشغول گفتگو هستند، نگران شدم؛ ولی با آمدنم قضیه تمام شد. بعد پرسیدم جریان چه بود؟ خادم گفت که: حاج آقا مصطفی ربع دینار(معادل پنج تومان در آن روز) در اول فصل که هنوز گوجه فرنگی تازه و نوبرانه است گوجه فرنگی خریده است، امام او را دعوا می کردند، اخم کرده بودند، فریاد می کشیدند که: با چه مجوزی تو از بیت المال گوجه فرنگی نوبرانه خریده ای؟ حالا وقت خوردن گوجه فرنگی برای طلبه ها نرسیده است، با آنکه حاج آقا مصطفی کار حرامی انجام نداده بودند؛ ولی حضرت امام برای خودشان و فرزندشان این عمل را مناسب نمی دانستند.
کتابپرتوی از خورشیدصفحه 115