عصر روز 21 بهمن سال 57 بود، از طرف طاغوت ساعت 5/4 بعدازظهر حکومت نظامی اعلان شده بود، همه ناراحت بودند، امام عزیز با اعلان لغو حکومت نظامی مردم را از نگرانی خارج کردند؛ ولی خیلیها هم ناراحت بودند، ما که در کنار امام در مدرسه رفاه و علوی بودیم خواب نداشتیم، چون دوستان امام در مقابل تشکیلات رژیم شاه بالای بام مدرسه سنگر گرفته بودند، یکی از نزدیکان امام می گفت: ما فکر می کردیم که امام آن شب خواب ندارند، ایشان به من گفته بود، من درِ اتاق امام را باز کردم ببینم آیا امام بیدار است؟ آیا ناراحت و مضطرب است؟ یا نه؛ ولی با کمال تعجب دیدم امام با آن نفس مطمئنه ای که داشتند مثل شبهای گذشته در خواب هستند، و سر ساعت سه، که شد طبق معمول هر شب برای خواندن نماز شب بیدار شدند، امام به من فرمودند: فلانی، چرا نمی خوابی؟ برو بخواب، این جمله را که امام به من فرمودند، من آمدم دراز کشیدم و خوابیدم، و ساعت شش صبح برای نماز بیدار شدم؛ ولی حضرت امام با کمال آرامش از اول شب استراحت نمودند و به راحتی خوابیدند.
کتابپرتوی از خورشیدصفحه 83