سنگینی حوادث انقلاب همیشه به دوش امام بوده است و اگر نبود آن اطمینانها و دلگرمیها محال بود که امام اینهمه مشکلات را تحمل کنند، در اکثر جریانهای این
کتابپرتوی از خورشیدصفحه 76 مملکت، امام با یک جمله به همه دلهره ها خاتمه می دادند. در جریان حمله عراق به ایران روزی که هواپیماهای متجاوز عراقی آمدند و تمام مرزهای جنوب و غرب کشور مورد حمله و تجاوز قرار گرفت، مسئولان و فرماندهان در حالی که واقعاً مضطرب بودند به خدمت امام آمدند و ایشان آنها را راهنمایی فرمودند، و بیرون آمدند چنان روحیه ای گرفته بودند که یکی می گفت: عراق را نابود می کنیم. دیگری می گفت: تا بغداد جلو می رویم. تازه خود مردم هم روحیه شان را باخته بودند و منتظر یک بسیج عمومی بودند؛ ولی امام با یک جمله که: دزدی آمده و سنگی انداخته و در رفته است، مردم را آرام کردند.
کتابپرتوی از خورشیدصفحه 77