وقتی قرار شد که ساعت چهار صبح روز چهارشنبه کودتای نوژه صورت پذیرد و بنا بود که هواپیماها به تهران بیایند و اماکن حساس از جمله بیت امام را بمباران کنند، ما فکر کردیم که خدمت امام برویم و ارتباط جبهه ملی را با این کودتا به عرض برسانیم و مسأله را روشن کنیم، و از امام تقاضا کنیم که آن شب را در منزلشان نباشند، گرچه می دانستیم که ایشان نمی پذیرند، چون این خواهش قبلاً هم از ایشان شده بود و قبول نکرده بودند، من و حضرت آیت الله خامنه ای به حضورشان رفتیم و جریان را مشروحاً به عرض رساندیم، ایشان برخلاف جلسات معمولی که نمی خندیدند و خیلی جدی همیشه برخورد می کردند، آن روز خیلی متبسم و خندان جلسه را مقدار زیادی با شوخی سپری نمودند؛ یعنی مطمئن بودند که قضیه ای رخ نخواهد داد، اول فرمودند: قابل باور نیست، توی این کشور نمی شود کودتا کرد، این کودتاچیها بالاخره باید از آسمان به زمین بیایند، توی این مردم چه جوری زندگی خواهند کرد، این آقایی که می گویند در خارج نشسته، وافور می کشد، کی راضی می شود که به ایران بیاید و اینجا کشته شود، به هرحال ما جزئیات بیشتری را گفتیم، ایشان قبول کردند که چیزی هست، سپس فرمودند: خوب با این آمادگی که به ما دادید، دیگر دلیلـی ندارد که از خانه بیرون رویم و فرمودند که: آنها به اینجا نمی رسند، و دعا کردند کـه خداوند جوانان و افرادی را که در جریان هستند، توفیقشان بدهد و به ما هـم قوت قلب دادند.
کتابپرتوی از خورشیدصفحه 74