حضرت امام طبق سنت اسلامی در مجالس افطاری که مؤمنین، ایشان را دعوت می کردند، شرکت می نمودند، در قم شخصی بود که این دعوت را هر ساله در ماه مبارک رمضان به عمل می آورد، و امام هم شرکت می نمودند، بعد از انقلاب نیز همان شخص
کتابپرتوی از خورشیدصفحه 47 همان مجلس را ترتیب داده بود، از امام هم دعوت کرد، حضرت امام بعد از نماز مغرب و عشا در آن افطاری شرکت کردند، اما همینکه وارد اطاق شدند، در حالی که سفره چیده شده بود و عدّۀ زیادی هم سر آن سفره نشسته بودند، حضرت امام ابتدا سلام کردند و سپس وارد آن اطاق شدند، بعد از کمی توقف برگشتند، صاحبخانه می آید و می گوید: آقا! چرا برگشتید؟ فرمودند: دیگر نمی توانم، صاحبخانه عرض می کند، آقا این همان سفره است، همان افطاری است، آقایان هم همان آقایان هستند، هر سال تشریف می آورید؛ اما امسال چرا نظرتان تغییر کرده است؟ حضرت امام جواب دادند: هر سال حکومت اسلامی نبود و ما مسئولیتی آنچنان نداشتیم، الآن وضع فقرا نامرتب است، و این سفره رنگین است و من دیگر معذورم، هرچه صاحبخانه اصرار می کند، امام قبول نمی کنند و به منزلشان برمی گردند.
کتابپرتوی از خورشیدصفحه 48