آقای سید علی شاهرودی، پسر مرحوم آیت الله شاهرودی، روزی در حرم مطهر حضرت علی(ع) ناظر این جریان بوده است که چگونه امام در میان ازدحام شدید در هم پیچیده می شود و خطر آن است که زیر دست و پا بیفتند، به دو نفر که پشت سر امام بوده اند اعتراض می کند که چرا شما ایستاده اید و منتظرید که امام برای شما راه را باز کند؟! پاسخ می دهند که جرات دخالت نداریم، آقا اجازه راه باز کردن به ما نمی دهند.
کتابپرتوی از خورشیدصفحه 29 حتی روزی مرحوم حاج آقا املایی یکی از اعضای دفتر امام در نجف، در حرم مطهر حضرت امام حسین(ع) امام خمینی را می بیند که در میان انبوه زوار گیر کردند و نمی توانند قدمی پیش بگذارند؛ لذا با سلام و صلوات راه را برایشان باز می کنند؛ اما امام به او اعتراض می کنند؛ ولی آقای املایی به اعتراض امام توجه نمی کند؛ اما متوجه می شود که امام از مسیری که برای ایشان باز کرده بودند نیامدند و تغییر مسیر داده اند و در لابلای جمعیت به راه خود ادامه می دهند.
کتابپرتوی از خورشیدصفحه 30