وقتی حضرت امام از پاریس عازم ایران بودند، در هواپیما خبرنگار از معظمٌ له پرسید: شما الآن چه احساسی دارید؟ و امام جواب دادند: هیچ! اگر از هر یک از سرنشینان هواپیما سوال می شد، و می خواست صادقانه جواب دهد، نمی توانست ترس خود را از احتمال یک حادثه مرگ آفرین پنهان کند. در چنین شرایطی و در پاسخ به خبرنگار امام می فرمایند: هیچ! نه احساس ترس از مرگ، چرا که مرگ را آغاز زندگی می دانند، نه احساس سرور برای رسیدن به قدرت، نه احساس غرور، برای اینکه مورد توجه دنیا قرار گرفته اند، هیچ! در پاسخ هر چیزی که در نظر آنها چیز محسوب می شود، و مهم برای حضرت امام فقط انجام وظیفه الهی است، و غربت در فرودگاه بغداد و نداشتن حتی ده فلس پول، با شهرت در همه دنیا و میلیونها استقبال کننده در او هیچ تغییر و احساسی جز در راه خدا بودن و برای رضای او گام برداشتن، و خلاصه انجام وظیفه وجود ندارد.
کتابپرتوی از خورشیدصفحه 22