یکی از خاطره های جالبی که از حضرت امام دارم، این است که معظمٌ له به قدری مسلّط بر خود بودند، و خویشتن دار می بودند که شاید حدی نتوان برای آن تصور نمود، اغلب ما در تلویزیون دیده ایم که در مجلس ختم استاد شهید مطهری که از طرف امام در مدرسه فیضیه برگزار شد و خود امام هم که آن موقع در قم بودند حضور داشتند، سخنرانی که در کنار ایشان ایستاده بود و آنهمه در مورد شخصیت آیت الله مطهری، شاگرد برازنده و پاره تن امام و شهادت ایشان سخن گفت، امام با کمال آرامش گوش می دادند؛ هیچگاه رخسارشان غم زده نمی شد، حتی عکسی از ایشان موجود است که دستمال به صورتشان دارند و در حال گریه کردن هستند، می گویند برای شهادت شهید مطهری گریه می کنند و حال آنکه اینگونه نیست، در روز شهادت وضعشان عادی بود. (برای اینکه دشمن خوشحال نشود.) ولی همین که سخنران به ذکر مصیبت اهل بیت می رسید امام منقلب می شدند و دستمال از جیب درمی آوردند و به صورت می گرفتند و می گریستند.
کتابپرتوی از خورشیدصفحه 10