روزی به مناسبتی خواستم که برایم دعا کنند، امام در جواب فرمودند: من هر چند ساعت یک بار به شخص شما دعا می کنم با تعجب پرسیدم: چرا هر چند ساعت یک بار؟ خندیدند و گفتند: هر بار که از قفسه داروها، دارو بر می دارم به یاد شما می افتم، در پاسخ گفتم: آقا، دل ما به دعاهای شما خوش است، ایشان سکوت کردند و اندکی قیافه شان
کتابپرتوی از خورشیدصفحه 4 درهم رفت، بعد با لحن پدرانه و مهربان و در عین حال آمرانه گفتند: سعی کنید فقط دلتان به خدا خوش باشد، نه بنده خدا.
این نکته خیلی آموزنده است، امام حتی در مقابل تعارف هم حاضر نبودند سخنی غیر توحیدی بشنوند.
کتابپرتوی از خورشیدصفحه 5