حاج آقا آیا احزاب و گروههای سیاسی در نوفل لوشاتو اجازه فعالیت حزبی در راستای منافع خود را داشتند؟
خیر، امام چنین اجازه ای نمیدادند. بعنوان مثال بعد از سخنرانی روز عاشورای امام، ما متوجه شدیم دو کارتن پر از جزوه سخنرانی روز
کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 264 عاشورای امام با آرم نهضت آزادی چاپ شده است. من گفتم که اینها را چه کسی آورده؟ گفتند کریم دفتردار قطب زاده آورده است.
معلوم شد که او یک بسته از اینها را برده در بین جمعیت تقسیم کند. من دستور دادم کارتن ها را اتاق کارم بردند. بعد از این واقعه دو نفر از ایدئولوگ های نهضت آزادی آمدند بالا گفتند: این کاری که شما کردید و جلوی پخش این اعلامیه را گرفتید بدستور خودتان بوده یا به دستور امام؟ گفتم ببینید در ایران نصیری رئیس ساواک یک نفر را میگیرد و زندانش می کند، آیا شاه می گوید این را بگیر، یا ارتشبد نصیری سیاست مملکت و سیاست شاه را می داند خودش عمل می کند و لازم نیست شاه روی افراد دستور بدهد و نظری بدهد؟ گفتم در مورد امام هم شما همینجور فکر کنید لازم نیست امام مورد به مورد دستور بدهد، اگر قبول ندارید امام آنجا نشسته من خودم برایتان اجازه می گیرم بروید خدمت امام و سوال کنید. من رفتم خدمت امام گفتم دو نفر هستند می خواهند بیایند خدمت شما. مرحوم آقای اشراقی گفت من هم بروم ببینم امام به اینها چه خواهند فرمود. اشراقی رفت حدود 20 دقیقه یا نیم ساعت طول کشید بیرون آمدند. از اشراقی پرسیدم امام چه فرمود؟ گفتند: امام بعد از صحبتهای آنها فرمود: من یک سوال از شما می کنم، اگر بنا باشد در اقامتگاه من کمونیستها بیایند سخنرانی من را چاپ کنند و پخش کنند، من بگذارم یا خیر؟ گفتند نه آقا کمونیستها حق ندارند اعلامیه شما را پخش کنند. سپس ادامه دادند اگر بخواهیم جلوی آنها را بگیریم اول باید جلوی شما را بگیرم.
در یک مورد دیگر مثلاً آقای سید تقی مدرسی که از علمای بحرین و خواهرزاده آیت الله سید محمد شیرازی است مدتی نوفل لوشاتو آمده
کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 265 بود. متوجه شدم یک روزی، روی یک صندلی نشسته و یکی از فیلم بردارهای خارجی هم زوم کرده دوربینش را روی ایشان و ایشان هم سخنرانی می کند و مستمع هم ندارد. رفتم جلوی دوربین ایستادم به فیلمبردار گفتم که چه کسی به تو اجازه داده اینجا بیایی؟ اشاره کرد به همان سخنران. به او گفتم شما از چه کسی اجازه گرفته ای سخنرانی می کنی؟ ناراحت شد گفت مگر قدغن است؟ گفتم بله قدغن است اینجا حساب و کتاب دارد که بساطش را جمع کرد و رفت.
یک مورد دیگر فردی به نام محمود که در نجف به یاران امام ملحق شده و خودش را به پاریس هم رسانده بود، نزدیک امام می نشست بلندگو و یا ضبط را جلوی امام می گرفت و شما اگر در فیلم ها و عکس ها دقت کرده باشید عکس محمود، جوانی با کت و شلوار همه جا هست، تا موقعی که شهید بهشتی پاریس آمدو با او گفتگوی طولانی داشتند. بعد از اینکه صحبتشان تمام شد، شهید بهشتی از من سوال کرد، شما ایشان را می شناسید؟ گفتم: نه. ایشان فرمود: این فرد حسین اخوان است و از منافقین است که از ایران فرار کرده، مواظبش باشید.
تا اینکه من یک روز دیدم که محمود در اتاق بزرگ چهار زانو زده و عکس های منافقین را به سینه اش زده و یک نفر هم فیلمبرداری میکند. من به آن فیلمبردار گفتم چه کسی گفته که شما اینجا بیایید فیلمبرداری کنید؟ گفت: این آقا. من گفتم: محمود اینچه کاری است که تو می کنی؟ او هم گفت در بیت امام مگر سانسور است؟ گفتم: در بیت امام سانسور نیست ولی این سوء استفاده ها قدغن است.
در یک مورد دیگر یک شب آقای مهندس معین فر یا چند نفر دیگر آنجا پیش من آمدند. گفتند: که ما یک ساختمانی دیدیم که 18 اتاق دارد،
کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 266 می توانیم این ساختمان را برای امام اجاره کنیم یا بخریم و پولش را هم بازاریهای تهران حواله می کنند، بعد هم شاگردان امام از قم و نجف اینجا بیایند و امام به آنها تدریس کند. گفتم: عجب! حوزه علمیه هم برای امام در اینجا در نظر گرفته اید؛ من اشکالات کار را به آنها گفتم دیدند که زمینه ندارد.
برای اینکه در آنجا دیدیم رادیو اسرائیل شایعه می کنند برای رهبری فلان منزل را خریدند هنوز هیچ کار نشده شایعات پخش می شد.
کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 267