شما خودتان این حالات را در نجف اشرف از امام مشاهده فرمودید؟
کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 149 نه، امام آنقدر تحفظ می کرد که هیچکس نمی توانست بفهمد که ایشان چه می کند. امام درس می آمد و درس که تمام می شد خانه برمی گشت. می آمدند نماز وقتی نماز تمام می شد برمی گشتند خانه می نشستند و سپس میرفتند حرم زیارتشان را تمام می کردند و به خانه باز می گشتند. به عنوان مثال در مجالس ترحیم شهادت حاج آقا مصطفی، امام هیچ گریه نکرد، که این برای همه ما جای تعجب بود، نه تنها برای ما بلکه برای عربها، عربها مرگ پسر را و مرگ جوان را خیلی سنگین و شدید می دانند. مثلاً خود مرحوم آقای خویی وقتی پسرشان تصادف کرده و فوت نمود شاید حدود دوتا چله از وفات ایشان می گذشت من دیدم وقتی که درسش تمام شد ایشان از منبر پایین آمد شروع کرد به گریه کردن و ناله کردن و دوید. رفقا گفتند که ایشان هر شب بعد از درس با این حالت سر قبر آقازاده خودشان در مسجد خضرا میروند و گریه می کنند. حتی علما در نجف این طوری هستند. مردم عادی هم که معلوم است برای پسر و برای جوان خیلی متاثر میشوند و تا سال و دو سال و چند سال ناراحت هستند. ولی امام، وقتی ما مجلس ترحیم در مسجد هندی گرفته بودیم که مسجد جامع نجف است، هیاتهایی که از اطراف برای تسلیت گفتن می آمدند، می پرسیدند که پدر ایشان کیست؟ از خود من یک شب چند نفر پرسیدند که پدر ایشان کیست؟ گفتم ایشان است، میپرسیدند: پس چرا گریه نمی کند؟ گفتم مگر حتماً باید گریه بکند؟ میگفتند: آخر برای پسری که مرده است آن هم یک چنین پسری ایشان هیچ گریه نمی کند، ناله نمی کند، فریاد نمی زند. اینها انتظار داشتند که امام داد و بیداد بکند و فریاد بکند و گریه بکند. امام در شهادت حاج آقا مصطفی گریه نکرد. یک داستانی دارد که باید عرض بکنم: بعد از
کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 150 اینکه ما ایشان را دفن کردیم تصمیم گرفتیم که برویم خدمت امام تسلیت بگوییم. رفتیم خدمت امام توی منزل اندرون، آقای شیخ عبدالحسین، منبری نجف و روضه خوان بود. ایشان روی صندلی رفت و شروع کرد روضه خواندن. روضه حضرت علی اکبر(ع) را خواند ولی امام گریه نمی کرد بعد آقای شیخ عبدالحسین از روی صندلی اشاره کرد و گفت آقا گریه کن، شما گریه نمی کنی فشار می آید. دو سه مرتبه تکرار کرد امام یک دستمال یزدی در جیبش داشت آنرا در آورد و شروع کرد به گریه کردن، امام یک چنین حالتی داشت.
حاج احمد آقا گفت اگر کسی می خواهد گریه امام را ببیند نصف شب بیاید وقتی که امام بلند می شود برای نماز شب ببیند امام چه فریادهایی می زند و چه ناله هایی می کند لازم نیست برای حاج آقا مصطفی گریه کند و فریاد بزند. او با خدا که خلوت می کند فریاد می زند و ما از پشت درب فریاد امام را می شنویم و امام حاضر نبود که کسی بفهمد از نظر عبادت چه حالاتی دارد و چه خصوصیاتی دارد. البته کمالاتی که امام داشت جای تردید نبود اما حالات خاصی هم نداشت. آنجا که گفتند هر که را اسرار حق آموختند، مهر کردند و دهانش دوختند، درباره امام صدق میکند. آن کسی که امام زمان(عج) را می بیند نمی گوید، آن کسی که نمی بیند می گوید. مرحوم حاج شیخ مجتبی قزوینی می گفت که خیلی از این آقایان که مدعی رویت هستند، مدعی دیدن امام زمان(عج) هستند اینها دروغ نمی گویند افرادی هستند عاشق امام زمان. جمعه ها توی بیابان رفته و دعای ندبه خواندهاند، یک سیدی دیدند از آنجا گذشته است گفتند امام زمان(عج) را دیدند، امام زمان(عج) کجا بود. یا در تشییع مرحوم آیتالله العظمی گلپایگانی شایع
کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 151 شد که امام زمان(عج) در تشییع جنازه شرکت کردهاند، رفته بودند به آقای محمدرضا حکیمی گفته بودند بلند شو بیا تشییع جنازه می گویند امام زمان(عج) شرکت کرده است. او گفته بود نه چنین خبری نیست، این حرفها را نگویید. بعد یکی از این آقایان علمای تهران، سید خیلی خوشگل و زیبا و نورانی گفت من دیدم همه دنبال جنازه به من اشاره می کنند پس نگو این فرد بوده است می گفتند این امام زمان است که در تشییع شرکت کرده است، این جور شبهاتی پیش می آید.
این طوری نیست امام زمان(عج) به دید هر کسی که نمی آید. آنهایی که امام زمان(عج) را می بینند خیلی شرایط دارد، آنها نمی گویند. آنهایی که امام را نمی بینند و مدعی هستند دیدهاند مدعی دروغین هستند. امام خمینیهم اگر حالاتی و مکاشفاتی داشتند، حاضر نبودند به کسی بگویند. مثلاً من در یک جلسه ای که در خدمت امام بودم، به ایشان گفتم من از مرحوم حاج شیخ مجتبی قزوینی اجازاتی برای خواندن بعضی از ادعیه دارم، دلم می خواهد که شما هم به من اجازه بدهید. امام یک نگاهی کردند و یک تبسمی فرمودند و گفتند اجازه نمی خواهد. من گفتم چرا اجازه می خواهد، من می دانم که اجازه می خواهد،شما اجازه بدهید. فرمودند خیلی خب مجازی بخوان. این جور امام محکم کاری می کرد و حاضر نبود خودش را به عنوان یک سیدی که اجازه دعا می دهد نشان بدهد. امام یک شخصیتی بود که صددرصد بر اساس دین مقدس اسلام حرکت می کرد، عباداتش و توسلاتش و توجهاتش بر اساس ظواهر آیات و روایات طبق دستوراتی که در رابطه با زیارت و توسلات و اینها هست حرکت می کرد، این جوری نبود که بخواهد تظاهر به بعضی از جهات بکند و خودش را در نظر مردم جلوه بدهد که به یک مطلب خاصی
کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 152 علاقهمند است، انسانی بود که واقعاً بی نظیر بود.
امام در ماه رمضان چه توسلاتی داشتند؟
من ماههای رمضان را چون منبری بودم در نجف نمیماندم، البته ماه رمضان اولی که من در نجف بودم در آن ماه کوشش کردیم این بحثهای اخلاقی امام را به عنوان جهاد اکبر تدوین کنیم که نتیجه یک ماه رمضان بود. بعداً به آقای روحانی گفتم هر چند من ناراحت هستم که امسال ماه رمضان موفق نشدم به تبلیغ بروم ولی خب الحمدلله بجای منبر این کار مفید را کردیم. ماه رمضان دوم هم ما چون گذرنامه نداشتیم نمی توانستیم از عراق بیرون بیاییم اما بعد که سفارت ایران به ما گذرنامه داد ما راه پیدا کردیم و مشرف شدیم از حج که برگشتیم من در کویت ماندم و بعد هم دیگر مرتب در ماه محرم و صفر و ماه رمضان در کویت منبر می رفتم و لذا ما در ماه رمضان در نجف خدمت امام نبودیم که ببینیم امام کارهای خاصی که دارند و عبادات خاصی که دارند چیست.
امام درباره مبارزه مسلحانه چه نظری داشتند؟
امام با مبارزه مسلحانه مخالف بود، هر چه افراد می آمدند و استفتاء می کردند ایشان جواب موافق نمی دادند. بیشتر امام روی روشن کردن ملت تکیه می کردند، رویبیدار کردن ملت،بیداری ملت مراحلی داردکه بر اثر نامهها و اعلامیه هایی که ایشان صادر میکرد، حاصل میشد. مثلاً در ماجرای انجمنهای ایالتی و ولایتی امام نامه نگاری کردند و به همه علمای بلاد نامه نوشتند و آنها آمدند با امام ملاقات کردند و امام آنها را راهنمایی کردند. از این طریق یک بیداری عمومی در آن جریان بوجود آمد و بعد هم که 15 خرداد پیش آمد این آگاهی افزایش یافت. ایشان همچنین از ماههای محرم و صفر خیلی خوب استفاده می کردند از
کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 153 موقعیتها خیلی خوب استفاده می کردند،تکیه ایشان روی همین مساله بود و مردم و ملت را بیدار و هوشیار کردند.
کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 154