اما بعداً مسائلی در مشهد پیش آمد، بعنوان مثال بعضی جاها آیتالله میلانی به نظر طلاب آن جور که می خواستند و شایسته و بایسته بود عمل نکرد و شاید تحت تاثیر پسرشان آقا سید محمد علی بودند، چنانچه در جلسه اعتراضیه طلاب به دستگیری امام و قمی شرکت نکردند؛ ماجرا از این قرار بود که وقتی در آستانه قیام 15 خرداد 42 آیتالله قمی را از مشهد، امام را از قم و آقای آیتالله بهاءالدین محلاتی را از شیراز گرفتند، آقایان طلاب با مرحوم آقا شیخ، مشورت کردند و به ایشان پیشنهاد دادندکه جلسه ای در مسجد گوهرشاد بگیرید و آنجا صحبت کنید. مرحوم آقا شیخ فرمود: ممکن است مسجد را ببندند، اگر مسجد را بستند چکار کنیم؟ پیشنهاد شد که می رویم به صحن. ایشان مجدداً پرسید اگر صحن را بستند چکار کنیم؟ طلاب جواب دادند، می رویم مدرسه میرزا جعفر که همین طور هم شد. مسجد را بستند، صحن را هم تقریباً محدود کردند. به هر حال بنا بود در آن جلسه آیتالله میلانی حضور یابند که نیامدند. البته آقا سید محمد علی آمده و به طلبه ها گفته بود که آقا دیشب با روسای شهربانی و ساواک خراسان
کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 12 تماس گرفته و آنها گفته اند مصلحت نیست شما در این جلسه شرکت کنید که طلاب هم خیلی ناراحت شدند و تا نزدیک ظهر داخل مدرسه ماندند، و در نهایت که دیدند آقا شرکت نکردند خودشان یک تلگرافی در حمایت از امام(ره) تنظیم و بعد از امضاء مدرسین آنرا مخابره کردند، این آغاز حرکت انقلاب در حوزه علمیه مشهد بود. بعد از این ماجرا مرتب نوارها و اعلامیه های امام، آیت الله گلپایگانی، آیت الله مرعشی و آیتالله شریعتمداری، با هم می آمد و در تابلوی اعلانات مدرسه نواب نصب می شد. منتهی از همان اول وقتی که ما اعلامیه های امام را می خواندیم یک جاذبه خاصی داشت که در اعلامیه های دیگر این جاذبه وجود نداشت هر چند ما که امام را ندیده بودیم ولی خوب آوازه ایشان را و ذکر خیرشان را شنیده بودیم و می دانستیم که ایشان یک تصمیم هایی دارند میگیرند. بعنوان یک مصداق ما به واسطه یکی از دوستان علیه پپسیکولا یک اقدامی کردیم. از سوی آقایان علمای قم در حرمت پپسیکولا و آن موقع از طرف آیتالله بروجردی تحریم شده بود برای اینکه بهایی ها اعلام کرده بودند که ما از هر بطری یک ریال به نفع صندوق تبلیغات بهائیت، پس انداز می کنیم، از اینرو ما کوشش می کردیم که رستورانها و هتلهایی که پپسی دارند آنها را تعطیل کنیم. برای این منظور متن استفتایی که از آقایان مراجع داشتیم و جواب داده بودند به وسیله یکی از افراد، به قم فرستادیم، آن فرد بعد از آنکه خدمت امام رسیده بود گفت: من خدمت حاج آقا روح الله که رسیدم، ایشان از این اقدام خیلی استقبال و تشویق کردند و فرمودند: بسیار کار خوبی است اما باید بدانید که کار از این مهمتر است، باید با ریشه ها مبارزه کرد و اینها شاخه و برگ است، اگر ریشه را بزنیم این شاخ و برگ خود به خود
کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 13 می ریزد و ما یک چنین انقلاب و حرکتی، در پیش داریم. او در ادامه از قول امامنقل میکرد که ایشان گفته بود: طلاب برای آن قیام و برای آن حرکت و انقلاب آماده باشند. بعد که امام مبارزه را شروع کردند و اعلامیه هایشان آمد درست متوجه شدیم که این پیامها با آنچه که ما قبلاً از پیام امام دریافت کرده بودیم مطابقت میکرد لذا با امام همراه شدیم.
کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 14