حاج آقا چه عواملی شما را با این همه سختی ها در مسیر نهضت نگه میداشت؟
کسانی که به انقلاب می پیوستند و اعلامیه پخش می کردند، سخنرانی می کردند و اسم امام را می بردند، نتیجهاش این بود که زندان می رفتند و شلاق می خوردند. خب خیلی از افراد آنها را توبیخ می کردند که مرض دارید این کارها را می کنید، این کارها را رها کنید. آنچه که ما به آن اطمینان پیدا می کردیم این بود که اکثر کسانی که اهل عرفان و اهل معنا بودند حامی امام بودند و می گفتند انقلاب پیروز می شود. مثلاً همین
کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 147 مرحوم آیتالله حاج شیخ مجتبی قزوینی یکی از این افراد بود. من وقتی می خواستم بروم مسافرت تبلیغی آن سالی که از طرف ساواک بخشنامه شده بود که تعهد بگیرید از منبری ها تا در مورد سه موضوع حرف نزنند، نسبت به شاه و نسبت به اسرائیل حرف نزنند و همچنین نگویند اسلام در خطر است و همینطور اسم امام را هم نبرند، این مورد در راس بود. من تربت حیدریه رفتم منبری هایی که قبل از من به آنجا رفته بودند، برده بودند شهربانی این تعهدها را از آنها گرفتند. من دیدم که ممکن است سراغ من هم بیایند فوری به مشهد برگشتم و خدمت حاج شیخ مجتبی قزوینی رسیدم و گفتم آقا شهربانی، این جور تعهدها را می گیرد ما چه کنیم؟ البته اضافه کردم ممکن است یک ماه منبر بروم اما مناسبتی پیش نیاید که اسم امام را ببرم، اما اگر خواستند از من تعهد بگیرند که تو حق نداری اسم ایشان را ببری تعهد بدهم یا ندهم؟ پاسخی که ایشان دادند این بود فرمودند: خمینی امروز دین است و حمایت از دین لازم است اگر خواستند تعهد بگیرند که اسم خمینی را نبرید منبر را ترک کن وبرگرد نمی خواهد منبر بروی. این تعبیر ایشان بود در آن زمانشاید سال 42 ویا سال 43 بود. خوشبختانه در این فاصله ای که من به مشهد آمدم وبرگشتم ما را احضار نکردند به شهربانی که تعهد بگیرند. شاید خیلی تعجب می کردند که مثلاً حاج شیخ مجتبی یک آدم منزوی در مشهد حساب می شد چطور در متن سیاست قرار داشت، خیال می کردند که ایشان یک آدم منزوی و گوشه گیر است که دخالت در مورد مسائل سیاسی و اجتماعی ندارد اما کاملاً دخالت داشت. وقتی هم که از قم نامه ای یا پیامی برای علمای مشهد می آمد برای ایشان هم می آمد. در منزل ایشان بودم میدیدم برای ایشان چنین پیامهایی می آمد و ایشان از آقایان علما
کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 148 دعوت میکرد که بیایند در رابطه با موضوع پیام مذاکره بشود. ما وقتی می دیدیم افرادی این جوری حمایت می کنند به مبارزه دلگرم میشدم.
یا در یک جلسه ای - که البته من در آن جلسه نبودم - آقای جعفری لنگرودی که - الآن مسوول دفتر تبلیغات است - ایشان گویا دو سال در فردوس تبعید بود، بعد از پایان دوران تبعید به مشهد برگشته و خدمت مرحوم حاج شیخ رسیده بود و آنجا در جمع عده ای از طلاب و فضلا من جمله مرحوم آقای علیزاده ـ که یک مدتی امام جمعه فردوس بود- و آقای حسینی- امام جمعه کنونی گرمسار- از مرحوم حاج شیخ مجتبی قزوینی می پرسد که آقا به نظر شما می شود از حاج آقا روحالله تقلید کرد، چون آن وقتها هنوز مساله مرجعیت ایشان مطرح نبود. حاج شیخ فرموده بودند که بله ایشان برای تقلید متعین است چرا نشود از ایشان تقلید کرد. در شرایطی که کسی جرات نمی کرد بگوید ایشان مرجع است و می شود از ایشان تقلید کرد ولی حاج شیخ بدون ترس و واهمه از کسی در یک جلسه عمومی گفته بود بله می شود از ایشان تقلید کرد. وقتی ما این مسائل را می دیدیم که امثال حاج شیخ و این افراد که اهل معنا و اهل عرفان بودند، از انقلاب و امام واز حرکت و نهضت امام حمایت می کردند این امر برای کسانی که دنبال حقیقت و واقعیت بودند یک اطمینان قلبی حاصل می شد که حمایت کنند زندان بروند و شکنجه و شهید بشوند و هیچ باکی از این مسائل نداشته باشند.
کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 149