بعد از این قضایا راننده ماشین، گذرنامه امام، گذرنامه حاج احمد آقا، گذرنامه من، گذرنامه آقای املایی و بقیه را برد و نیم ساعت طول نکشید که مهر ورود زدند. من الآن آن گذرنامه را دارم، بعضی از روزنامه های خارج در آن زمان نوشتند که دلیل راه ندادن کویت این بوده که اینها می خواستند بدون مجوز وارد بشوند. این یک دروغ است.
آنها امام را نشناخته بودند و نمی دانستند چه کسی وارد می شود. از
کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 211 گذرنامه و از روی دعوتنامه تشخیص ندادند. وقتی گذرنامه آماده شد و حاج سید احمد مهری آمد، گفت تمام شد، زود سوار شویم و برویم. وقتی که سوار شدیم و ماشین را روشن کرد که برویم امام فرمود: من می توانم اینجا تجدید وضو کنم. من عرض کردم آقا کویت نزدیک است و ما با شهر کویت فاصله ای نداریم. امام فرمود: من باید اینجا تجدید وضو کنم. امام که پیاده شدند چهره امام را که مامورین مرزی کویت دیدند آنوقت شناختند که این چه کسی است که به کویت می آید. ما از پشت شیشه نگاه می کردیم، همه آنها در یک اتاق جمع شدند با هم مشورت میکردند و متوجه نشدیم با کجا تماس گرفتند. وقتی امام تجدید وضو کردند و برگشتند مامور آمد و گفت بفرمایید سالن تشریفات. ما را به سالن تشریفات راهنمایی کرد. یک سالن مجللی بود. امام فرمود چرا ما را اینجا آوردند؟ من گفتم آقا چون که شما برنامه را خراب کردید. امام فرمود من خراب کردم. گفتم بله شما خراب کردید. گفتند چطور؟ گفتم برای اینکه اینها تا وقتی که شما از ماشین پیاده نشده بودید نمی دانستند چه کسی به کویت میآید، شما که از ماشین برای وضو، پیاده شدید شمارا شناختند. فرمود حالا که ما را شناختند با ما چه می کنند؟ من عرض کرد که حالا باید بنشینیم ببینیم چه تصمیمی می گیرند.
آنجا نشستیم چایی را آوردند، امام چایی نخورد، بیسکویت آوردند، نخورد. ساعت حدوداً یک یا یک و نیم ظهر بود. من رفتم سوال کردم که بالاخره تکلیف ما چیست؟ گفتند با وزارت کشور تماس گرفتیم یا خود وزیر یا معاون وزیر می آید تا برای شما تصمیم بگیرد آیا وارد کویت بشوید یا نه. باید بنشینید تا بیاید. رفتند برای همه نوشابه پپسی آوردند که امام فرمود: نه. البته باید اینجا اضافه کنم که پپسی در آنجا حلال بود
کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 212 ولی در ایران آن موقع حرام بوده و کسی پپسی نمی خورد، مسلمانهای شیعه، پیروان امام پپسی نمی خوردند. امام فرمود: هیچ چیز نمی خورم. شاید یک ساعت و نیم یا دو ساعت طول کشید تا یک کسی از کویت آمد که گفتند معاون وزیر داخله است. آنجا به وزارت کشور، وزارت داخله می گویند.
کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 213