شب نخست، امام دستور دادند که کسی را نپذیرید من خسته هستم و با هیچکس مصاحبه یا ملاقات نمی کنم. عده ای از دانشجویان هم که آمده بودند خداحافظی کردند و رفتند. نماز مغرب و عشاء را خواندیم بنا بود استراحت بکنیم، زنگ زدند و گفتند که چند نفر از کاخ الیزه یعنی از کاخ ریاست جمهوری آمده اند و گفته اند ما باید با شما ملاقات کنیم. امام
کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 234 فرمودند من خسته هستم امشب لازم نیست ملاقات بکنم فردا بیایند. گفتند نه ما ماموریم که امشب ملاقات بکنیم و چند تا سوال از ایشان داریم. امام فرمودند خیلی خب حالا که این طور است بیایند. آمدند و همان شب اول گفتند ما به شما خیر مقدم عرض می کنیم اما فعالیت سیاسی در اینجا ممنوع است. امام فرمودند: من نمی دانم شما می ترسید من سخنرانی کنم، اعلامیه بدهم یا مصاحبه بکنم. مردم فرانسه هم متوجه بشوند مثل مردم ایران علیه دولت فرانسه قیام بکنند؛ ولی من به شما اطمینان می دهم سخنرانی، نوار و پیام من فارسی است. به مصاحبه که رسید آنها گفتند، خیلی خب پس شما سخنرانی کنید، نوار به ایران بفرستید، پیام هم به ایران بدهید اما مصاحبه نکنید برای اینکه در مصاحبه قهراً خبرنگاران خارجی با زبان خارجی مصاحبه می کنند و بیانات شما ترجمه میشود و مردم متوجه میشوند. امام فرمودند فعلاً مصاحبه نمی کنم. ولی خبرنگار روزنامه فیگارو از همان روزهای اول خدمت امام می نشست و به عنوان سوال، سوال سیاسی مطرح می کرد. خبرنگاران اعتراض کرده بودند که چطور شد فیگارو مصاحبه میکند ولی ما را نمی گذارند و اجازه نمی دهند مصاحبه بکنیم.
کتابخاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پورصفحه 235