کتاب رهن
رهن، عقدی است که جهت وثیقه گرفتن بر دین تشریع شده است. و به عینی که رهن داده شده، «رهن» و «مرهون»، و به پرداخت کنندۀ آن «راهن» و به گیرنده آن «مرتهن» گفته می شود. و این عقد به ایجاب از طرف رهن دهنده احتیاج دارد؛ و آن هر لفظی است که مقصود را در نظر صاحبان آن لغت بفهماند، مانند این که بگوید: «به گرو دادم تو را» یا «نزد تو گرو قرار دادم» یا «این برای مال تو نزد تو وثیقه باشد» و مانند این ها و به قبول از طرف مرتهن نیاز دارد؛ و آن هر لفظی است که دلالت بر رضایت به ایجاب نماید. و عربی بودن در آن اعتبار ندارد، بلکه ظاهراً با معاطات تحقق پیدا می کند.
مسأله 1 ـ در هر یک از راهن و مرتهن، بلوغ و عقل و قصد و اختیار؛ و در خصوص اولی محجور نبودن از تصرف در عین به واسطه سفاهت و افلاس شرط است. و برای ولیّ طفل و دیوانه جایز است که مال آن ها را در صورتی که به مصلحت و منفعت آن ها باشد، رهن داده و برای آن ها با چنین مصلحتی رهن بگیرد.
مسأله 2 ـ در صحت رهن شرط است که مرتهن، عین مرهونه را از راهن و یا با اذن راهن قبض نماید. و اگر چیزی از مال راهن به صورت ودیعه یا عاریه، بلکه ولو به طور غصبی در دست مرتهن باشد و عقد رهن را بر آن واقع سازند، کفایت می کند و نیازی به قبض جدید نیست. و اگر چیز مشاعی را رهن بدهد، تسلیم آن به مرتهن بدون رضایت شریکش جایز نیست. ولیکن اگر آن را (بدون اذن شریک) تسلیم کند، ظاهراً در تحقق قبض که در صحت رهن شرط است کافی باشد اگرچه نسبت به سهم شریکش تعدّی شده است.
ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 5 مسأله 3 ـ قبض عین مرهونه فقط در ابتدا معتبر است و ادامۀ آن اعتبار ندارد، پس اگر مرتهن، آن را قبض نماید سپس در دست راهن یا با اذن و یا بدون اذن او در دست دیگری قرار بگیرد، ضرری نمی رساند و بطلانی بر عقد رهن عارض نمی شود. البته استحقاق ادامۀ قبض آن و این که تحت اختیارش باشد، برای مرتهن ثابت است، بنا بر این درآوردن آن از دست او جایز نیست.
مسأله 4 ـ در مرهون شرط است که عین مملوکی باشد که فروش آن صحیح و قبض آن ممکن باشد، پس رهن دین، قبل از قبض آن، بنابر احتیاط (واجب) صحیح نیست اگرچه برای صحت آن وجهی است و (در این صورت) قبض آن به قبض مصداق دین می باشد. و رهن منفعت و انسان حرّ و شراب و خوک و مال دیگری، بدون اذن یا اجازه اش و همچنین رهن زمین خراجی که مفتوح عنوةً می باشد و یا مورد مصالحه قرار گرفته تا ملک مسلمین باشد و رهن پرنده مملوکی که در هوا است، در صورتی که عادتاً بر نمی گردد و رهن چیز وقفی ولو این که وقف خاص باشد، صحیح نیست.
مسأله 5 ـ اگر ملک خودش با ملک دیگری را به یک عقد، رهن بدهد، عقد رهن در ملک خودش صحیح است و نسبت به ملک دیگری به اجازۀ مالک آن توقف دارد.
مسأله 6 ـ اگر در زمین خراجی، درخت یا ساختمان داشته باشد، رهن آن ها به طور مستقل، بدون اشکال صحیح است و اما رهن آن ها با زمین خراجی به طوری که زمین عنوان تبعیت داشته باشد دارای اشکال است، بلکه منع آن خالی از قرب نیست؛ چنان که رهن زمین خراجی به طور مستقل بنابر اقوی صحیح نیست. البته جواز رهن دادن حقی که به زمین تعلق دارد با اشکالی که دارد بعید نیست.
مسأله 7 ـ لازم نیست که رهن، ملک کسی باشد که دین بر عهده او است، بنا بر این جایز است که شخصی مال خودش را برای دین دیگری به طور تبرعی ولو این که بدون اذن او باشد، بلکه ولو این که مدیون از آن نهی نماید، به رهن بگذارد. و همچنین جایز است که مدیون چیزی را عاریه کند تا آن را برای دینش رهن بگذارد و اگر آن را رهن دهد و مرتهن قبض نماید مالک حق رجوع ندارد و مرتهن می تواند آن را بفروشد همان گونه که ملک
ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 6 مدیون را می فروشد. و اگر فروخته شود، مالک حق دارد که از عاریه کننده قیمتی را که به آن فروخته شده، مطالبه نماید در صورتی که به قیمت عادله یا بیشتر از آن فروخته شده باشد و در صورتی که به کمتر از قیمت فروخته شده باشد می تواند به قیمت کامل رجوع کند. و اگر عاریه دهنده برای او تعیین کند که بر حق مخصوصی ـ از نظر مقدار یا رسیدن وقت یا مدت یا نزد شخص معینی ـ رهن بگذارد، مخالفت آن برای راهن جایز نیست و اگر در رهن به طور مطلق به او اذن بدهد برای او همۀ آن ها جایز است و مخیّر می باشد. مسأله 8 ـ اگر رهن برای دین مدت داری باشد و عین رهنی چیزی باشد که قبل از رسیدن مدت فاسد می شود، چنانچه فروش آن قبل از آن که خراب شود، صریحاً شرط شده باشد، رهن آن صحیح است و راهن آن را می فروشد یا مرتهن را در فروش آن وکیل می کند. و اگر خودداری کند، حاکم او را مجبور به فروش می کند و اگر متعذر باشد حاکم آن را می فروشد و در صورت نبود حاکم، مرتهن آن را می فروشد، پس اگر فروخته شود، ثمن آن در رهن قرار می گیرد. و همچنین است اگر شرط فروش آن چیز از قرینه ای استفاده شود مانند این که مالیّت عین را رهن قرار دهد، پس رهن صحیح است و فروخته می شود و ثمن آن در رهن قرار داده می شود. و اگر شرط شود که فروخته نشود مگر بعد از آن مدت، رهن آن باطل است. و همچنین است بنابر اقرب اگر مطلق گذاشته شود و فروختن و نفروختن آن شرط نشود و شرط فروش آن از قرینه ای استفاده نشود. و اگر چیزی را رهن دهد که به سرعت خراب نمی شود، لیکن چیزی پیدا شود که آن را در معرض خرابی قرار دهد مانند گندم در صورتی که رطوبت بگیرد، فسخ نمی شود، بلکه فروخته می شود و ثمن آن رهن قرار می گیرد.
مسأله 9 ـ بدون اشکال معتبر است که مرهون، معین باشد؛ پس رهن گذاشتن چیز مبهم مانند یکی از دو چیز، صحیح نیست. البته صحت رهن کلی؛ چه آن که از قبیل کلی در معین باشد مانند یک صاع از این گندم انباشته شدۀ معلوم و یک گوسفند از این گلۀ معلوم و یا غیر آن مانند یک صاع از گندم، خالی از وجه نیست. و قبض آن در صورت اول یا به قبض همه یا به قبض آنچه که راهن آن را تعیین کرده می باشد. و در صورت دوم به قبض مصداق آن می باشد؛ پس اگر مرتهن آن را قبض نماید صحیح و لازم است. و احتیاط
ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 7 (مستحب) آن است که رهن بر کلی واقع نگردد. و رهن دادن چیزی که از جمیع جهات مجهول باشد ـحتی از جهت مالیّت داشتن ـ صحیح نیست. و اما با علم به ارزش داشتن و جهل به عنوان آن عین، احتیاط (مستحب) آن است که حکم به صحت نشود اگرچه جواز آن خالی از وجه نیست، پس اگر آنچه را که در صندوق قفل شده است به رهن بگذاردو آنچه که درآن است حتی مالیّت آن مجهول باشد باطل است؛ و اگر فقط مالیّت آن معلوم باشد، صحت آن بعید نیست، چنان که رهن گذاشتن چیزی که جنس و نوع آن معلوم باشد ولی مقدار آنمجهول است ظاهراً صحیح است.
مسأله 10 ـ چیزی که برایش رهن قرار داده می شود، شرط است که دین ثابت در ذمّه باشد؛ به این صورت که سبب ثبوت دین از قبیل قرض گرفتن یا سلف دادن مال یا خریدن یا اجاره نمودن عینی به مالی در ذمّه و غیر این ها، تحقق پیدا کرده باشد؛ چه دین حالّ باشد یا مدت دار، پس بر آنچه که بعداً قرض می گیرد یا بر ثمن آنچه که می خرد، رهن دادن صحیح نیست. بنا بر این، اگر چیزی را بر آنچه که قرض خواهد نمود رهن بگذارد سپس قرض نماید، با این کار رهن حاصل نمی شود. و رهن بر دیه قبل از استقرار دیه با تحقق یافتن مرگ صحیح نیست؛ اگرچه بداند که جنایت، به مرگ منجر می شود. و رهن بر مال جعاله قبل از تمام نمودن عمل صحیح نیست.
مسأله 11 ـ همان طور که در اجاره، رهن گرفتن موجر بر اجرتی که در ذمۀ مستأجر است صحیح می باشد، همچنین رهن گرفتن مستأجر، بر عملی که در ذمۀ موجر ثابت است صحیح می باشد.
مسأله 12 ـ رهن بر اعیان مضمونه (مورد ضمان) مانند عین غصبی و عاریۀ مضمونه و مقبوض بالسوم (آنچه که برای خریدن قبض شده) و مانند این ها، ظاهراً صحیح است. و اما تعهد ناشی از ثمن یا مبیع یا اجرت یا عوض صلح بودن و غیر این ها در جایی که مورد استحقاق دیگری دربیایند، بنابر اقوی رهن بر آن صحیح نیست.
مسأله 13 ـ اگر چیزی را به ثمنی در ذمّه بخرد، جایز است که مبیع را رهن بر ثمن قرار دهد.
ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 8 مسأله 14 ـ اگر بر دینش رهنی قرار بدهد، سپس مال دیگری از مرتهن قرض کند، جایز است که همان رهن اولی را بر دین دومی هم رهن قرار دهد و رهن برای هر دو می شود؛ چه دومی در جنس و مقدار، مساوی اوّلی باشد یا مخالف. و همچنین برایش جایز است که آن را برای دین سوم و چهارم تا هر چه که بخواهد رهن قرار دهد. و همچنین اگر چیزی را برای دینی رهن بگذارد جایز است که چیز دیگری را بر همان دین رهن قرار دهد و هر دو با هم رهن بر آن دین باشند.
مسأله 15 ـ اگر چیزی را نزد زید به رهن بگذارد، سپس همان را نزد کس دیگری با موافقت هر دو مرتهن رهن قرار دهد، رهن بر هر دو حق می باشد، مگر این که از این کار هر دو قصدشان این باشد که رهن بر اولی فسخ شده و رهن برای خصوص دومی باشد.
مسأله 16 ـ اگر دو نفر هر کدام دینی را از شخص واحدی طلب نمایند، سپس مالی را که بین آن ها مشترک است ولو با یک عقد نزد او به رهن بگذارند و پس از آن یکی از آن ها دینش را ادا کند، سهم او از مال رهنی آزاد می شود. و اگر راهن یکی باشد و مرتهن متعدد باشد؛ به این صورت که او به دو نفر بدهکار باشد و چیزی را با یک عقد نزد آن ها به رهن بگذارد، هر کدام از آن ها مرتهن نصف می باشند در صورتی که دین ها مساوی باشند و اما در صورتی که دین ها متفاوت باشند ظاهر آن است که به نسبت حق آن ها تقسیم و توزیع می شود، پس اگر دین یکی از آن ها را پرداخت، از رهن بودن به مقدار حق او آزاد می شود. همۀ این ها در جایی است که از اول (راهن یا مرتهن) متعدد باشند و اما اگر بعداً متعدد شوند، پس ظاهر آن است که تعدد مذکور اثری ندارد، پس اگر راهنی که دو فرزند دارد بمیرد، سهم یکی از آن ها با ادای حصه اش از دین آزاد نمی شود، چنان که اگر مرتهنی که دو فرزند دارد بمیرد، آنگاه سهم یکی از آن ها از دین داده شود، به مقدار آن از رهن آزاد نمی شود.
مسأله 17 ـ حملی که در شکم حامل وجود دارد و میوه ای که بر درخت است در رهن حامل و درخت داخل نمی شود، مگر این که دخول آن متعارف یا شرط شده باشد. و همچنین آنچه که بعداً به وجود می آید داخل در رهن نمی شود، مگر این که شرط شود. البته ظاهراً پشم و مو و کرک، در رهن حیوان داخل است. و همچنین برگ ها و شاخه های
ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 9 درخت ـ حتی شاخه های خشک ـ در رهن، داخل می باشند. و اما در دخول شیر درون پستان و جای کاشتن درخت و پایۀ دیوار ـ یعنی زمینی که پایۀ دیوار قرار می گیرد ـ در رهن تأمل و اشکال است و بعید نیست که داخل نباشند؛ اگرچه احتیاط (مستحب) مصالحه و تراضی است.
مسأله 18 ـ رهن، از ناحیۀ راهن لازم و از ناحیۀ مرتهن جایز است؛ پس راهن حق ندارد آن را بدون رضایت مرتهن بگیرد، مگر این که او حق مرتهن بودن خود را ساقط کند یا ذمۀ راهن از دین فارغ شود که رهن آزاد شود. و اگر ذمّه اش از قسمتی از دین فارغ شود ظاهراً همۀ رهن به حال خود باقی می ماند، مگر این که توزیع آن شرط شده باشد که در صورت شرط به مقداری که فراغت پیدا کرده، آزاد می شود و به مقدار دینی که باقی مانده رهن باقی می ماند، یا این که شرط کرده باشند که رهن بر تمام دین، به طور مجموعی باشد، که با فراغت ذمّه از قسمتی از آن، همۀ رهن آزاد می شود.
مسأله 19 ـ تصرف در رهن برای راهن جایز نیست، مگر این که با اذن مرتهن باشد؛ چه تصرف ناقل عین باشد مانند بیع یا ناقل منفعت آن باشد مانند اجاره یا این که تصرف فقط به واسطۀ انتفاع از آن باشد، گرچه ضرری به آن نرساند مانند سوار شدن و سکونت و مثل این ها. البته اگر تصرّفی باشد که به نفع رهن است در صورتی که با مانند این تصرف، از اختیار مرتهن بیرون نرود، بعید نیست که جایز باشد مانند آب دادن درخت ها و علف دادن چهارپا و مداوا نمودن آن و مانند این ها. پس اگر در رهنی که جایز نیست تصرف در آن با تصرّفی که سبب نقل ملک نیست، تصرف نماید گناه کرده است، ولی چیزی بر آن مترتب نیست، مگر این که آن را تلف کند که در این صورت قیمت آن بر او لازم است و قیمت، رهن می باشد. و اگر با بیع یا اجاره یا غیر این ها از نواقل (اسباب و عقود نقل دهندۀ ملک) تصرف کند، بر اجازه مرتهن توقف دارد؛ پس در مثل اجاره، با اجازه صحیح می شود و رهن بودن آن به حال خودش باقی می ماند، بر خلاف بیع که با اجازه صحیح می شود ولی رهن بودن آن باطل می شود، چنان که در صورتی که مرتهن از قبل اذن داده باشد، به مجرد تحقق بیع، رهن باطل می شود.
ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 10 مسأله 20 ـ تصرف مرتهن در رهن بدون اذن راهن جایز نیست، پس اگر با سوار شدن یا سکونت و مانند این ها در آن تصرف نماید، در صورتی که در دست او تلف شود، ضامن عین آن می باشد؛ زیرا تعدّی کرده است و به جهت استفاده از منفعت آن، اجرت المثل بر او لازم می شود. و اگر تصرف در آن با بیع و مانند آن یا با اجاره و مثل آن باشد، فضولی می باشد، بنا بر این اگر راهن آن را اجازه کند صحیح است و ثمن و اجرت قرارداد شده مال راهن می باشد و ثمن در بیع، رهن می شود و برای هیچ کدام آن ها بدون اذن دیگری تصرف در آن جایز نیست. و در اجاره، عین به طور رهنی باقی می ماند. و اگر راهن آن را اجازه ندهد باطل می باشد.
مسأله 21 ـ منافع رهن مانند سکونت و سوار شدن؛ و همچنین نماهای منفصل آن، مانند بچه و میوه و پشم و مو و کرک؛ و نماهای متصل آن مانند چاقی و زیادی طول و عرض آن، همگی مال راهن می باشد؛ چه در وقت گرفتن رهن موجود باشند یا بعداً پیدا شوند؛ و به تبعیّت از اصل در رهن واقع نمی شوند، مگر نماهای متصل آن و نیز چیزهایی که دخول آن در رهن متعارف باشد به طوری که موجب تقیید آن گردد.
مسأله 22 ـ اگر اصل و ثمره، یا تنها ثمره را رهن بدهد صحیح است؛ پس اگر دین، مدت داشته باشد و میوه قبل از رسیدن وقت دین برسد پس اگر خشک می شود و با خشک کردن آن نگهداری آن ممکن باشد، باید خشک شود و به حال رهن باقی بماند و گرنه باید فروخته شود و ثمن آن رهن است در صورتی که از شرط یا قرینه ای استفاده شود که آن چیز به مالیّت آن، رهن می باشد.
مسأله 23 ـ اگر دین حالّ باشد یا حالّ شود و مرتهن بخواهد که حقش را استیفا نماید، پس اگر از طرف راهن در فروش رهن و استیفای حقش از آن وکیل باشد، حق دارد بدون مراجعۀ به راهن، آن را بفروشد وگرنه حق فروش آن را ندارد، بلکه باید به راهن مراجعه کند و از او بخواهد که دین او را ولو به فروختن رهن، یا وکیل نمودن مرتهن در فروش آن بپردازد، پس اگر خودداری کند مرافعه را نزد حاکم می برد تا او را به پرداخت دین یا فروش رهن ملزم نماید، پس اگر برای حاکم امکان نداشت که او را الزام و اجبار نماید،
ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 11 خود حاکم آن را می فروشد یا دیگری را در فروش آن وکیل می نماید و اگر چنین کاری به خاطر مبسوط الید نبودن حاکم ممکن نباشد، مرتهن برای فروش از او اذن می گیرد، و با نبودن حاکم یا ممکن نبودن اذن از او، مرتهن آن را می فروشد و حقش را از ثمن آن اگر مساوی آن و قسمتی از حقش را اگر کمتر از آن باشد برمی دارد و اگر بیشتر از حقش باشد، زیادی آن در دست او امانت شرعی است که باید به صاحبش برساند.
مسأله 24 ـ اگر مرتهن بیّنه ای برای اثبات دین نداشته باشد و بترسد از این که اگر نزد حاکم رهن را اعتراف نماید، راهن، دین را منکر شود و به موجب اعترافش، رهن از او گرفته شده و از او بر حقی که دارد مطالبۀ بیّنه شود، برایش جایز است که بدون مراجعه به حاکم، رهن را بفروشد. و همچنین است اگر راهن بمیرد و مرتهن بترسد که وارث او دین را انکار نماید.
مسأله 25 ـ اگر فروش قسمتی از رهن برای وفای دین کفاف دهد، بنابر احتیاط (واجب) اگر اقوی نباشد، باید به آن مقدار اکتفا نماید و بقیۀ رهن نزد او امانت است، مگر این که تبعیض (در فروش رهن) ولو از این جهت که برای خرید آن راغب پیدا نمی شود ممکن نباشد، یا در تقسیم آن برای فروش، ضرری برای مالک باشد که در این صورت همه رهن فروخته می شود.
مسأله 26 ـ اگر رهن از مستثنیات دین باشد، مانند خانۀ مسکونی و چهارپای سواری راهن، برای مرتهن جایز است که آن را بفروشد و حق خود را از آن بردارد مانند رهن های دیگر، لیکن بهتر و احتیاط آن است که او را از سر پناهش بیرون نکند.
مسأله 27 ـ اگر راهن مفلس باشد، یا بمیرد و مردم از او طلب داشته باشند، مرتهن از بقیۀ طلبکارها نسبت به استیفای حقش از رهن سزاوارتر است، پس اگر چیزی زیاد بیاید بین بقیه طلبکارها بر اساس حصۀ آن ها تقسیم می شود. و اگر رهن کمتر از حق مرتهن باشد، هر مقدار از دین که ممکن است از رهن استیفا نموده و در تتمۀ دین با طلبکارها در سایر اموال راهن، شریک می شود.
مسأله 28 ـ رهن، در دست مرتهن امانت است و اگر بدون تعدّی و تفریط او تلف یا
ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 12 معیوب شود ضامن نمی باشد. البته اگر به طور ضمان دار، در دست او باشد ـ برای این که مثلاً غصبی یا عاریۀ مضمونه است ـ سپس نزد او رهن گذاشته شود، ضمان آن برطرف نمی شود، مگر این که مالک اذن بدهد که در اختیار او باقی بماند، که بنابر اقوی ضمان آن برطرف می شود. و همچنین است اگر در موردی اذن مالک در بقای آن از رهن گذاشتن آن استفاده شود، چنان که (استفادۀ اذن) در صورت علم راهن به حقیقت حال بعید نمی باشد. و اگر رهن به سبب ادای دین یا ابراء یا مانند این ها آزاد شود، عین به طور امانت مالکی در دست مرتهن باقی می ماند که تسلیم آن به مالک واجب نیست مگر این که آن را مطالبه نماید.
مسأله 29 ـ رهن، نه با موت راهن و نه با موت مرتهن باطل نمی شود؛ پس رهن به ورثۀ راهن ـ به صورت رهن بر دین مورّث آن ها ـ منتقل می شود و حق رهن به ورثۀ مرتهن منتقل می شود، پس در صورتی که راهن از امین شمردن ورثۀ مرتهن سر باز زند این حق برای او ثابت است، پس اگر بر امینی اتفاق کنند (که مشکلی نیست) وگرنه باید حاکم به کسی تحویل دهد که مورد رضایت او است و اگر حاکم نباشد پس باید عدول مؤمنین، چنین کاری کنند.
مسأله 30 ـ اگر برای مرتهن نشانه های مرگ آشکار شود، واجب است که وصیت به رهن نماید و مرهون و راهن را معین کند و مانند سایر ودیعه ها کسی را شاهد بگیرد. و اگر چنین نکند کوتاهی کرده و ضمان آن بر او است.
مسأله 31 ـ اگر قبل از مرگ، رهنی نزدش باشد سپس بمیرد و وجود آن ـ نه تفصیلاً و نه اجمالاً ـ در ترکۀ او معلوم نباشد و تلف آن به سبب تفریط او معلوم نباشد، حکم نمی شود که آن چیز، در ذمۀ او است و یا در ترکه او وجود دارد، بلکه حکم می شود که ترکه او مال ورثه اش است. بلکه بنابر اقوی چنین است اگر معلوم باشد که آن رهن در بین اموال او که تا بعد از مرگش باقی مانده اند بوده، ولی معلوم نباشد که آن رهن در بین آن اموال باقی مانده یا نه، مانند این که سابقاً در صندوق او، در بین اموال داخل آن بوده و آن اموال تا زمان مرگ او در آن صندوق باقی مانده، ولی معلوم نباشد که آیا آن رهن را بیرون آورده و به
ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 13 مالکش رسانده یا آن را فروخته و ثمن را استیفا نموده یا این که بدون تفریط او تلف شده یا آن را بیرون نیاورده.
مسأله 32 ـ اگر از شخصی مثلاً دیناری با رهن قرض کند و دینار دیگری بدون رهن از او قرض کند، سپس یک دینار را به او به نیّت ادای دین پرداخت کند، پس اگر قصدش این باشد که ادای دینار رهن دار باشد همان ساقط می شود و رهن آزاد می گردد. و اگر قصدش این باشد که ادای دینار بدون رهن باشد رهن آزاد نمی شود و دین آن باقی می ماند. و اگر قصدش فقط این باشد که از دو دینار یک دینار ادا کرده باشد بدون آن که دینار رهن دار یا بی رهن را تعیین نماید، آیا پرداختی او به حساب دینار بدون رهن می باشد که رهن باقی بماند، یا پرداختی او به حساب دینار رهن دار می باشد که رهن آزاد شود، یا بین آن ها تقسیم می شود پس رهن باقی می ماند، یا به مقداری که دین رهن دار پرداخت شده آزاد می شود، وجوهی است که وجیه تر از همه بقای رهن است تا یقین به فک رهن پیدا شود.
ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 14